nonrational


روانشناسى : ناعقلانى

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of rational.
متضاد: rational

جمله های نمونه

1. It helps the young reader to come to terms with his or her own non-rational, unconscious-dominated behaviour.
[ترجمه گوگل]این به خواننده جوان کمک می کند تا با رفتار غیرعقلانی و تحت سلطه ناخودآگاه خود کنار بیاید
[ترجمه ترگمان]این کار به خواننده جوان کمک می کند تا با رفتار غیر منطقی و غیر اخلاقی خود ارتباط برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But the experience itself is essentially non-rational and indescribable.
[ترجمه گوگل]اما خود این تجربه اساساً غیرعقلانی و غیرقابل توصیف است
[ترجمه ترگمان]اما خود تجربه اساسا غیر منطقی و توصیف ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is a great deal that is nonrational in modern culture.
[ترجمه گوگل]چیزهای زیادی در فرهنگ مدرن غیرعقلانی است
[ترجمه ترگمان]در فرهنگ مدرن، یک معامله بزرگ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These factors include ideas, satisficing nonrational behavior, religion, and leadership.
[ترجمه گوگل]این عوامل عبارتند از: عقاید، رفتار غیر منطقی رضایت بخش، مذهب و رهبری
[ترجمه ترگمان]این عوامل عبارتند از ایده ها، رفتار nonrational، مذهب، و رهبری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Belief in feeling, instinct, or other nonrational forces rather than reason.
[ترجمه گوگل]اعتقاد به احساس، غریزه یا سایر نیروهای غیرعقلانی به جای عقل
[ترجمه ترگمان]ایمان به احساسات، غریزه و یا دیگر نیروهای nonrational به جای عقل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The flashes of intuition were nonrational.
[ترجمه گوگل]جرقه های شهود غیرمنطقی بود
[ترجمه ترگمان]The شهود nonrational بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the author's opinion, the concept mainly means a unique attitude to life: it affirms life, especially its nonrational aspects.
[ترجمه گوگل]به نظر نویسنده، این مفهوم عمدتاً به معنای نگرش منحصر به فرد به زندگی است: زندگی را تأیید می کند، به ویژه جنبه های غیر عقلانی آن
[ترجمه ترگمان]در نظر نویسنده، این مفهوم به طور عمده به معنای یک نگرش منحصر به فرد برای زندگی است: آن بر زندگی، به خصوص جنبه های منفی آن صحه می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a young mathematician, he saw mathematical solutions -- nonrational flashes of intuition -- long before he could work out the reasoning.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک ریاضیدان جوان، خیلی قبل از اینکه بتواند استدلال کند، راه‌حل‌های ریاضی را می‌دید - جرقه‌های غیر منطقی شهود
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک ریاضیدان جوان، او راه حل های ریاضیاتی را دید - - nonrational از شهود - - مدت ها قبل از اینکه بتواند استدلال را عملی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A magician, a practitioner of magic, who has the ability to attain objectives, acquire knowledge, using supernatural or nonrational means.
[ترجمه گوگل]یک شعبده باز، یک عمل کننده جادو، که توانایی دستیابی به اهداف، کسب دانش را با استفاده از ابزارهای ماوراء طبیعی یا غیر منطقی دارد
[ترجمه ترگمان]یک جادوگر، یک فرد شاغل در جادو، که توانایی رسیدن به اهداف، کسب دانش، با استفاده از ابزار ماورای طبیعی یا nonrational را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not rational, not logical

پیشنهاد کاربران

بپرس