notary

/ˈnoʊtəri//ˈnəʊtəri/

(مخفف) دفتر اسناد رسمی، سر دفتراسناد رسمی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: notaries
مشتقات: notaryship (n.)
• : تعریف: one who has the legal authority to authenticate contracts, affidavits, and other documents by witnessing signatures and signing in turn; notary public.

- The application for guardianship must be signed by a notary before it can be submitted to the court.
[ترجمه گوگل] درخواست سرپرستی قبل از ارائه به دادگاه باید توسط یک سردفتر امضا شود
[ترجمه ترگمان] درخواست از قیمومیت باید قبل از ارسال به دادگاه توسط یک سردفتر اسناد امضا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his signature has been attested by a notary
امضای او توسط محضر تصدیق شده است.

2. That notary is authorised to perform the certain legal functions.
[ترجمه گوگل]آن سردفتر مجاز به انجام برخی وظایف قانونی است
[ترجمه ترگمان]این سردفتر مجاز است تا وظایف قانونی مشخصی را اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sadler's activities as a notary in Chancery remain obscure.
[ترجمه گوگل]فعالیت های سادلر به عنوان سردفتر در Chancery همچنان مبهم است
[ترجمه ترگمان]کار Sadler را به عنوان یک سردفتر اسناد در دادگاه، مبهم باقی خواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The numbers, the addresses, the notary seal.
[ترجمه گوگل]شماره ها، آدرس ها، مهر دفتر اسناد رسمی
[ترجمه ترگمان]شماره ها، آدرس ها، مهر notary
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The notary gave Broussac a vigorous shove which sent my companion sprawling into the open sewer.
[ترجمه گوگل]دفتر اسناد رسمی به بروساک ضربه محکمی زد که همراه من را به داخل فاضلاب باز کرد
[ترجمه ترگمان]سردفتر با شتاب خود را هل داد که همراه من به اگوی بزرگ راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Add a notary clause that complies with the notary law.
[ترجمه گوگل]یک بند سردفتری که با قانون سردفتری مطابقت دارد اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]یک ماده notary اضافه کنید که مطابق با قانون سردفتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We need the services of an authorized Notary public.
[ترجمه گوگل]به خدمات یک سردفتر رسمی نیازمندیم
[ترجمه ترگمان]ما به خدمات یکی از مراجع قانونی مجاز نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Notary behavior and the nature of notary organ are the disputed questions.
[ترجمه گوگل]رفتار سردفتری و ماهیت ارگان سردفتری از سوالات مورد مناقشه است
[ترجمه ترگمان]رفتار Notary و ماهیت اندام سردفتر سوالات مورد مناقشه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And the steward followed the notary out of the room.
[ترجمه گوگل]و مهماندار به دنبال دفتر اسناد رسمی از اتاق خارج شد
[ترجمه ترگمان]و مباشر هم از اتاق خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But before the notary could answer, Villefort had drawn him aside.
[ترجمه گوگل]اما قبل از اینکه سردفتر بتواند پاسخ دهد، ویلفور او را به کناری کشیده بود
[ترجمه ترگمان]اما پیش از آنکه سردفتر جواب بدهد وی لفور او را به کناری کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So they sent for the notary and the deed was made, and the Seigneur signed it on the wash-basin.
[ترجمه گوگل]بنابراین آنها برای دفتر اسناد رسمی فرستادند و سند تنظیم شد و Seigneur آن را روی ظرفشویی امضا کرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین آن ها برای نوتر و سند و یا Seigneur امضای آن را امضا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mark was a duly commissioned. qualified and Notary public. in the State of California.
[ترجمه گوگل]مارک به درستی سفارش داده شده بود واجد شرایط و سردفتر در ایالت کالیفرنیا
[ترجمه ترگمان]مارک به موقع سفارش داده شد و به عنوان یکی از اسناد رسمی شرکت کند در ایالت کالیفرنیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This agreement was drawn up and verified by a notary.
[ترجمه گوگل]این قرارداد توسط یک دفتر اسناد رسمی تنظیم و تأیید شده است
[ترجمه ترگمان]این موافقت توسط یک سردفتر اسناد رسمی تایید و تایید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He says, First locate where the person died, get the death certificate, and then find the notary.
[ترجمه گوگل]او می گوید: ابتدا محل فوت فرد را پیدا کنید، گواهی فوت را بگیرید و سپس سردفتر را پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]او می گوید ابتدا محل کشته شدن فرد، گواهی فوت را پیدا کنید و سپس نوتر را پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] سردفتر اسناد رسمی

انگلیسی به انگلیسی

• notary public, officer authorized to certify documents and deeds
a notary is a person, usually a lawyer, who has legal authority to witness the signing of documents in order to make them legally valid.

پیشنهاد کاربران

سردفتر اسناد رسمی،
دفتر اسناد رسمی، محضر
دفتر اسناد رسمی - محضر
سر دفتراسناد رسمی
an official who has the legal authority to say that documents are correctly signed or true or to make an oath ( = promise ) official

بپرس