noted

/ˈnoʊtɪd//ˈnəʊtɪd/

معنی: برجسته، مورد ملاحظه
معانی دیگر: چشمگیر، مورد توجه، نامدار، سرشناس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: notedly (adv.)
• : تعریف: distinguished; eminent; famous.
مترادف: distinguished, eminent, esteemed, illustrious, notable, prominent, renowned
مشابه: celebrated, famed, famous, glorious, great, name, noteworthy, preeminent, reputable, well-known

جمله های نمونه

1. he noted his objection on the margin of the letter
او مخالفت خود را در حاشیه ی نامه نوشت.

2. a restaurant noted for its fine service
رستورانی که به خاطر رسیدگی به مشتریان معروف شده است.

3. judges carefully noted the points of each horse
داوران به دقت مشخصات هر یک از اسب ها را مورد ملاحظه قرار می دادند.

4. In business circles he is noted for his flair and clarity of vision.
[ترجمه گوگل]در محافل تجاری او به دلیل استعداد و وضوح بینش مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]او در محافل تجاری به خاطر فراست و وضوح بینش خود مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She had noted down the names and she told me the story simply and factually.
[ترجمه گوگل]او اسامی را یادداشت کرده بود و داستان را ساده و واقعی به من گفت
[ترجمه ترگمان]او اسامی را یادداشت کرده بود و او داستان را ساده و واقعی به من گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mother noted that my sweater was dirty with mud.
[ترجمه Milad] مادر متوجه شد که ژاکت من با گل کثیف شده بود.
|
[ترجمه گوگل]مادر اشاره کرد که ژاکت من با گل کثیف شده است
[ترجمه ترگمان]مادر متوجه شد که پلیور من کثیف شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He noted the latitude and longitude, then made a mark on the admiralty chart.
[ترجمه گوگل]او طول و عرض جغرافیایی را یادداشت کرد، سپس روی نمودار دریاسالاری علامتی گذاشت
[ترجمه ترگمان]به عرض جغرافیایی و عرض جغرافیایی اشاره کرد، سپس علامتی در نمودار admiralty نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Arthur was noted for the eccentricity of his clothes.
[ترجمه گوگل]آرتور به دلیل عجیب بودن لباس هایش مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]آرتور به علت the لباس هایش مشهور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This period in history is not noted for its religious tolerance.
[ترجمه گوگل]این دوره در تاریخ به دلیل تساهل مذهبی آن مورد توجه قرار نگرفته است
[ترجمه ترگمان]این دوره در تاریخ برای تحمل مذهبی اش ذکر نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The cook is noted for his cake.
[ترجمه سمانه] آشپز به خاطر پخت کیک اش معروف است.
|
[ترجمه گوگل]آشپز به خاطر کیکش مشهور است
[ترجمه ترگمان]آشپز به خاطر his به او اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The temple is noted for its rich carvings.
[ترجمه گوگل]این معبد به دلیل کنده کاری های غنی خود مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]این معبد به خاطر حکاکی های غنی آن مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Your suggestion has been duly noted.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شما به درستی مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شما به موقع مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. African hyena noted for its distinctive howl.
[ترجمه گوگل]کفتار آفریقایی به دلیل زوزه متمایزش مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]hyena آفریقایی به زوزه متمایز آن اشاره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He noted, with some irritation, that the letter had not been sent.
[ترجمه گوگل]او با کمی ناراحتی خاطرنشان کرد که نامه ارسال نشده است
[ترجمه ترگمان]با اندکی خشم متوجه شد که نامه فرستاده نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برجسته (صفت)
prime, master, striking, leading, protuberant, distinguished, outstanding, illustrious, dominant, bossed, prominent, eminent, bossy, gibbous, bulging, convex, bunchy, famous, predominant, egregious, noted, dome-shaped, kenspeckle, embossed, knobby, laureate, noticeable, overriding, palmary, stereometric, supereminent, torose

مورد ملاحظه (صفت)
noted

انگلیسی به انگلیسی

• well-known; famous; important
someone who is noted for something they do or have is well-known and admired for it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در اصلاح رسمی به معنای:
به معنای گرفتم و یا متوجه شدم است.
اما معنی آن خیلی خشک و رسمی است.
مثلاً در حالی که کسی چیزی در جلسه و یا ایمیل مطرح میکند که کاملا موافق نیستید و صرفا اطاعت میکنید.
It's a slang for "Got it" or "I understood".
خاطر نشان کردن
well known or famous, especially because of some special quality or ability → renowned
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/noted
Noted or So Noted:
It's a slang for "Got it" or "I understood". . .
"Noted" in conversation usually means something like: "I've made a mental note about your feelings on the subject. "
When you make a statement and the reply comes back "Noted, " you can assume that you have been over - sharing, discussing topics the other person finds objectionable or uncomfortable, or violating some other social taboo.
...
[مشاهده متن کامل]

It is a one - word way of saying, "I don't wish to discuss this and I wish you would stop talking about it. "
In my experience, when people have said, "Noted, " or, more often, "So noted, " it means that they have heard me, or pretended to have heard me, and that they have no intention of acting on my issue. It's an approach some people use to foreclose further discussion. It's dismissive. It means you're not going to get anywhere.
در مکالمات معمولی به این معنی به کار می ره که: خیلی خب فهمیدم و دیگه نمی خوام درموردش صحبت کنیم. ولی کلا خیلی بستگی به شرایطش داره. "خیلی خب" "باشه" "فهمیدم"
اگه در جواب رئیستون بگین یعنی: متوجه شدم و چشم. دریافت شد قربان و. . . که حالت رسمی و خشک داره خیلی.
گاهی هم به این معنیه که: متوجهم، می فهممت، یادم می مونه.

منابع• https://english.stackexchange.com/questions/239350/what-does-it-mean-when-someone-says-noted-to-you
اشاره شده - ذکر شده - یادداشت شده
مشهور - معروف
معروف و مشهور
برجسته
اشاره کردن

بپرس