nothingness

/ˈnʌθɪŋnəs//ˈnʌθɪŋnəs/

عدم وجود، نهستی، نیستی، هیچی، مرگ، خلا، تهی بودن، تهی مندی، هیچ بودن، ناچیزی، بی اهمیتی، چیز نابوده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: absence of being; nonexistence.
متضاد: existence

(2) تعریف: absolute lack of meaning or significance.

(3) تعریف: unconsciousness or death.

جمله های نمونه

1. my hopes were turned into nothingness
امیدهای من تبدیل به هیچ شدند.

2. the wind scattered the smoke into nothingness
باد دودها را پراکنده و نابود کرد.

3. Natalie found him looking into nothingness.
[ترجمه گوگل]ناتالی او را یافت که به نیستی نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]ناتالی او را دید که به پوچی می نگرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His wealth dwindled to nothingness.
[ترجمه گوگل]ثروت او به هیچ وجه کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]ثروت او به پوچی تنزل یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Is there only nothingness after death?
[ترجمه گوگل]آیا بعد از مرگ فقط هیچ نیست؟
[ترجمه ترگمان]مگر پس از مرگ فقط یک چیز دیگر وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The inattention, the nothingness[Sentence dictionary], the neglect hurt them deeply.
[ترجمه گوگل]بی توجهی، نیستی [فرهنگ جملات]، غفلت عمیقاً آنها را آزار می دهد
[ترجمه ترگمان]بی توجهی، عدم عدم استفاده از فرهنگ لغت نامه، به طور عمیق به آن ها آسیب رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How does an individual being emerge from nothingness to form itself around a physical body?
[ترجمه گوگل]چگونه یک موجود فردی از نیستی بیرون می آید تا خود را حول یک بدن فیزیکی تشکیل دهد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه یک فرد از پوچی ظاهر می شود تا خودش را در اطراف جسم فیزیکی شکل دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A labourer howls in the nothingness of the blank paper, which is also the empty, impoverished land.
[ترجمه گوگل]کارگری در نیستی کاغذ خالی، که همان سرزمین خالی و فقیرانه است، زوزه می کشد
[ترجمه ترگمان]یک کارگر در پوچی و خالی کاغذ خالی زوزه می کشد، که همین طور زمین خالی و خالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A man on a bicycle emerged out of nothingness and sat down to enjoy the show.
[ترجمه گوگل]مردی دوچرخه سوار از نیستی بیرون آمد و نشست تا از نمایش لذت ببرد
[ترجمه ترگمان]مردی سوار بر دوچرخه از نیستی بیرون آمد و نشست تا از نمایش لذت ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Missile fire simply dissipates; arrows fade into nothingness in mid-air.
[ترجمه گوگل]شلیک موشک به سادگی از بین می رود فلش ها در هوا محو می شوند
[ترجمه ترگمان]موشک به سادگی از بین می رود و تیره ای داخل هوا به پوچی فرو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Howard struggles to suppress a sense of nothingness, of total unreality.
[ترجمه گوگل]هاوارد در تلاش است تا حس نیستی، غیرواقعی بودن کامل را سرکوب کند
[ترجمه ترگمان]هوا رد تقلا می کند تا مفهوم پوچی و غیرواقعی بودن را سرکوب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is the silence which finally sounds; nothingness which finally lives: earth spreads itself on itself.
[ترجمه گوگل]این سکوت است که در نهایت به صدا در می آید نیستی که در نهایت زندگی می کند: زمین خودش را روی خودش می گستراند
[ترجمه ترگمان]این سکوت است که بالاخره به گوش می رسد؛ نیستی که در آخر زندگی می کند: زمین خود را بر خود باز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There might be something beyond the grave, you know, and not nothingness.
[ترجمه گوگل]می دانید ممکن است چیزی فراتر از قبر وجود داشته باشد، و نه هیچی
[ترجمه ترگمان]می دانی، ممکن است چیزی فراتر از گور باشد، می دانی، نه از نیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her eyes, glazed with the drug, stared with half closed lids at nothingness.
[ترجمه گوگل]چشمانش که از مواد خیس شده بود، با پلک های نیمه بسته به نیستی خیره شد
[ترجمه ترگمان]چشمانش که با دارو تار شده بودند با پلک های نیم بسته به نیستی خیره شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Jack remembered how satisfying it was to be shot and to linger at the edge of genuine nothingness.
[ترجمه گوگل]جک به یاد آورد که تیر خوردن و ماندن در لبه نیستی واقعی چقدر رضایت بخش بود
[ترجمه ترگمان]جک به یاد آورد که چقدر لذت بخش بود و در لبه of واقعی درنگ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• state of being nothing; oblivion; lack of meaning; absence of all things; vacuum

پیشنهاد کاربران

نیستی
شاید با پوچی کمی فرق داشته باشه. توی فلسفه پوچی با vanity و نیهیلیسم ارتباط داره اما ناتینگنس با حالت صفر فعالیت،
برای همین نیچه که خودش پوچکراست اما شوپنهاور رو متهم به نیست گرایی میکنه. چون شوپنهاور برای دوری از اندوه، اراده رو خاموش میکنه یا خاموشی اراده رو آموزش میده، میشه حالت صفر فعالیت. لذا نیچه بهش میگه نیست گرا، نه پوچ گرا
...
[مشاهده متن کامل]

این فروم زبان به خوبی تفاوت پوچی و نیستی رو توضیح داده :
you could say the nothingness in question would represent a state of zero activity.
https://english. stackexchange. com/questions/90146/how - different - is - nothingness - from - nothing - emptiness - void - vanity - v#:~:text=I would say that "nothingness, to "void" in usage. &text=Vanity means ( amongst other things, mean what those others mean.

فقر وجودی، فقر
هیچی - عدم ( اسم )
نیستان.
پوچی

بپرس