noticeably


بطور قابل ملاحظه، چنانکه بتوان دید، بطور برجسته یا معلوم

جمله های نمونه

1. The runners have noticeably quickened their pace.
[ترجمه گوگل]دوندگان به طرز محسوسی سرعت خود را افزایش داده اند
[ترجمه ترگمان]دوندگان به طور قابل ملاحظه ای سرعت خود را افزایش داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was noticeably slow to respond.
[ترجمه گوگل]او به طرز محسوسی در پاسخ دادن کند بود
[ترجمه ترگمان]او به طور قابل ملاحظه ای کند بود که پاسخی بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She cut two slices of noticeably unequal size.
[ترجمه گوگل]او دو برش با اندازه نابرابر برش داد
[ترجمه ترگمان]دو تکه از اندازه نابرابر او را برید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Traffic thins noticeably after 9 a. m.
[ترجمه گوگل]ترافیک پس از ساعت 9 به طرز محسوسی کاهش می یابد متر
[ترجمه ترگمان]ترافیک کم شده بعد از ۹ ثانیه ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The children were noticeably affected by the divorce.
[ترجمه گوگل]بچه ها به طور قابل توجهی تحت تأثیر طلاق قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]بچه ها به طور قابل توجهی تحت تاثیر طلاق قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Productivity in the factory has slipped quite noticeably in the last year.
[ترجمه گوگل]بهره وری در کارخانه در سال گذشته به طور قابل توجهی کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]تولید در کارخانه در سال گذشته به میزان قابل توجهی کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are also many physical signs, most noticeably a change in facial features.
[ترجمه گوگل]همچنین علائم فیزیکی زیادی وجود دارد که مهم ترین آنها تغییر در ویژگی های صورت است
[ترجمه ترگمان]علائم فیزیکی زیادی نیز وجود دارند که به طور قابل توجهی در ویژگی های چهره تغییر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Marks were noticeably higher for girls than for boys.
[ترجمه گوگل]نمرات برای دختران به طور قابل توجهی بالاتر از پسران بود
[ترجمه ترگمان]تیم \"مارکز\" برای دخترها خیلی بهتر از پسرا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The articles are noticeably shorter with strong headlines and graphics.
[ترجمه گوگل]مقالات به طور قابل توجهی کوتاه تر با سرفصل ها و گرافیک قوی هستند
[ترجمه ترگمان]مقالات به طور قابل توجهی کوتاه تر از تی تر و گرافیک قوی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She has one slightly withered leg, noticeably thinner than the other.
[ترجمه گوگل]او یک پایش کمی پژمرده است که به طرز محسوسی از پای دیگرش لاغرتر است
[ترجمه ترگمان]او یک پای لاغر و لاغر دارد که به طور قابل توجهی لاغرتر از دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was one boy rather noticeably standing apart from the other children.
[ترجمه گوگل]یک پسر به طور قابل توجهی جدا از بچه های دیگر ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]در این میان یک پسربچه به طور محسوسی در کنار بچه های دیگر ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was not noticeably discomfited by the request.
[ترجمه گوگل]او به طور محسوسی از این درخواست ناراحت نشد
[ترجمه ترگمان]او به طور محسوسی از این درخواست ناراحت نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Standards of living were deteriorating rather noticeably.
[ترجمه گوگل]استانداردهای زندگی به طور قابل توجهی رو به وخامت بود
[ترجمه ترگمان]استانداردهای زندگی به طور قابل توجهی رو به وخامت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The days begin to draw out noticeably.
[ترجمه گوگل]روزها به طور قابل توجهی شروع به کشیده شدن می کنند
[ترجمه ترگمان]روزها به طور قابل توجهی شروع به بیرون کشیدن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• to a noticeable degree, considerably; in a obvious manner

پیشنهاد کاربران

Visibly
به وضوح
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : notice
✅️ اسم ( noun ) : notice
✅️ صفت ( adjective ) : noticeable
✅️ قید ( adverb ) : noticeably
substantially
noticeably ( adv ) = conspicuously ( adv )
به معناهای : به طور چشمگیر ، به طور برجسته، به طور قابل ملاحضه، به طور مشخص
آشکارا، به طور ملموس، به طور محسوس، به وضوح
به طور محسوس
بطور ملموس
بطور مشهود
بطور برجسته

Dramatically
به طرزی معلوم، کاملا مشهود، به طوری مشهود
به طور محسوس

بپرس