معنی: دیوانه، پرفندقمعانی دیگر: (خودمانی) دیوانه ی چیزی یا کسی، شیفته، خل، غیرعادی، کم خرد، کم عقل، نامعقول (nutsy هم می گویند)، پر از میوه های مغزدار، پر از آجیل، (آجیل و غیره) پرمغز، هسته دار، درشت هسته، پرپندوک، (گیاه) پندوک آور، دارای طعم میوه ی مغزدار، دارای طعم آجیل، پندوک مزه، پر گردو، معطر
[ترجمه گوگل]این یکی دیگر از ایده های پوچ اوست [ترجمه ترگمان]این یکی دیگر از ایده های nutty است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Chick peas have a distinctive, delicious and nutty flavour.
[ترجمه گوگل]نخود فرنگی دارای طعمی متمایز، لذیذ و آجیلی است [ترجمه ترگمان]تیکه تیکه تیکه های کوچیک، خوش مزه و flavour [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He's as nutty as a fruitcake .
[ترجمه گوگل]او مثل یک کیک میوه ای آجیل است [ترجمه ترگمان] مثل یه کیک میوه - ه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He looked like a nutty professor.
[ترجمه لیانا] او شبیه یک پروفسور دیوانه بود
|
[ترجمه گوگل]او شبیه یک استاد دیوانه به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]شبیه پروفسور nutty بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She's got some nutty idea about setting up a school for cats.
[ترجمه گوگل]او در مورد راهاندازی مدرسهای برای گربهها ایدهای جالب دارد [ترجمه ترگمان]یه خورده فکر nutty داره که یه مدرسه برای گربه ها درست کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. White poppy seeds have a distinctive nutty flavour .
[ترجمه گوگل]دانه های خشخاش سفید دارای طعم آجیلی متمایز هستند [ترجمه ترگمان]در این میان، دانه های سفید پوست طعم و مزه متمایزی دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. You really are nutty as a fruitcake .
[ترجمه گوگل]شما واقعا مثل یک کیک میوه آجیل هستید [ترجمه ترگمان] تو واقعا یه کیک میوه ای هستی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Wild rice has a very nutty flavour.
[ترجمه گوگل]برنج وحشی طعم بسیار آجیلی دارد [ترجمه ترگمان] برنج وحشی طعم خیلی خوبی داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This coffee has a rich nutty flavour.
[ترجمه گوگل]این قهوه دارای طعم غلیظی است [ترجمه ترگمان] این قهوه طعم nutty داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They were this nutty two years ago, after taking their second proper walloping at the hands of the Dallas Jerrys.
[ترجمه گوگل]آنها دو سال پیش، پس از اینکه دومین دور زدن درست خود را به دست دالاس جریها بردند، اینقدر دیوانه بودند [ترجمه ترگمان]این دو سال پیش، پس از دومین walloping مناسب خود را در دستان دالاس Jerrys، به دست آوردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She's got some nutty friends.
[ترجمه گوگل]او چند تا دوست دیوانه دارد [ترجمه ترگمان]چند تا از دوستای nutty داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We all got slightly nutty at times.
[ترجمه گوگل]همه ی ما گاهی کمی عصبانی می شدیم [ترجمه ترگمان] ما همیشه یکم خل و چل شده بودیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• of nuts; nut flavoured; crazy (slang) if you describe someone or something as nutty, you mean that they are very foolish; an informal use. food that has a nutty taste has the taste of nuts.