ongoing

/ˈɒnɡoʊɪŋ//ˈɒnɡəʊɪŋ/

معنی: در حال پیشرفت، مداوم
معانی دیگر: پاینده، در جریان، در پیشرفت، جاری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: existing continuously from some time in the past into the present.
مترادف: continuing
متضاد: finished
مشابه: chronic, continual, continuous, enduring, lasting, unbroken, uninterrupted

- The killer has not been found, and the investigation is still ongoing.
[ترجمه گوگل] قاتل پیدا نشده است و تحقیقات همچنان ادامه دارد
[ترجمه ترگمان] قاتل پیدا نشد و تحقیقات همچنان ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Scientists are studying the ongoing changes in the volcano.
[ترجمه محدثه] دانشمندان درحال مطالعه ی تغییرات مداوم در آتشفشان هستند
|
[ترجمه گوگل] دانشمندان در حال بررسی تغییرات مداوم در آتشفشان هستند
[ترجمه ترگمان] دانشمندان در حال مطالعه تغییرات در حال پیشرفت در آتشفشان می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. ongoing discussions
مذاکرات در حال جریان

2. There is an ongoing debate on the issue.
[ترجمه گوگل]بحث در مورد این موضوع ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]بحث های ادامه دار در مورد این مساله وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was just another episode in an ongoing saga of marriage problems.
[ترجمه یونس] این فقط حادثه ای دیگر در حماسه مداوم مشکلات ازدواج است.
|
[ترجمه P.a] این فقط قسمت دیگری از حماسه جاری مشکلات ازدواج بود
|
[ترجمه گوگل]این فقط اپیزود دیگری از حماسه جاری مشکلات ازدواج بود
[ترجمه ترگمان]این یک حادثه دیگر در یک حماسه جاری از مشکلات ازدواج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Training is part of our ongoing career development program.
[ترجمه گوگل]آموزش بخشی از برنامه توسعه شغلی مداوم ما است
[ترجمه ترگمان]آموزش بخشی از برنامه توسعه شغلی در حال پیشرفت ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Those on the other side of this ongoing debate fare little better.
[ترجمه گوگل]کسانی که در طرف دیگر این مناظره در حال انجام هستند وضعیت کمی بهتر دارند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که در طرف دیگر این بحث در حال پیشرفت هستند کمی بهتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rapid siltation at Aswan is also a major ongoing problem.
[ترجمه اسحاقی] رسوب سریع گل و لای در سد آسوان یک مشکل مهم مداوم است.
|
[ترجمه گوگل]گل و لای سریع در اسوان نیز یک مشکل عمده در حال انجام است
[ترجمه ترگمان]siltation سریع در اسوان نیز یک مشکل عمده در حال پیشرفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Remember to pay ongoing attention to the intonation, and regard it as of equal importance to get right as the actual words.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که دائماً به لحن و لحن توجه کنید و آن را به اندازه کلمات واقعی به درستی در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید که توجه مداوم را به لحن صدا بکنید و آن را به عنوان یک اهمیت مساوی برای درست کردن کلمات واقعی، مورد توجه قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ongoing problems seem to arise of their own accord, and then to spread through the ranks with no ostensible cause.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مشکلات جاری به خودی خود به وجود می آیند و سپس بدون هیچ دلیل ظاهری در سطوح مختلف گسترش می یابند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد مشکلات در حال انجام به خودی خود بروز می کنند و سپس با هیچ دلیل ظاهری از میان صفوف پراکنده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her ongoing ordeal is hardly a picnic, but her fatalistic humor gets her through.
[ترجمه گوگل]مصیبت مداوم او به سختی یک پیک نیک است، اما شوخ طبعی سرنوشت ساز او را از سر می گذراند
[ترجمه ترگمان]آزمایش سخت گیری او به ندرت به گردش می رود، اما humor fatalistic او را به حال خود رها می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The police investigation is ongoing.
[ترجمه گوگل]تحقیقات پلیس ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]تحقیقات پلیس در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So much for the comfort of inheriting successful ongoing projects.
[ترجمه گوگل]تا حد زیادی برای راحتی به ارث بردن پروژه های موفق در حال انجام
[ترجمه ترگمان]بنابراین برای به دست آوردن موفقیت پروژه های در حال پیشرفت موفق بسیار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Counselors are also available to help patients with ongoing issues that may have become unmanageable as a result of their illness.
[ترجمه گوگل]مشاوران نیز برای کمک به بیمارانی با مشکلات مداومی که ممکن است در نتیجه بیماری آنها غیرقابل کنترل شده باشد، در دسترس هستند
[ترجمه ترگمان]Counselors همچنین در دسترس هستند تا به بیمارانی که مشکلات در حال پیشرفت دارند، کمک کنند که ممکن است در نتیجه بیماری غیرقابل مهار شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is creative of life and ongoing nurture.
[ترجمه گوگل]او خلاق زندگی و پرورش مداوم است
[ترجمه ترگمان]او خلاق زندگی و پرورش مداوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Finally, the drawing is ongoing and never finished, which one could say reflects one of my philosophies of life.
[ترجمه گوگل]در نهایت، نقاشی ادامه دارد و هرگز تمام نشده است، که می توان گفت نشان دهنده یکی از فلسفه های زندگی من است
[ترجمه ترگمان]در نهایت، نقاشی در حال پیشرفت است و هرگز تمام نشده است، که می توان گفت یکی از فلسفه های زندگی من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But the problems have been ongoing since the loss of Smith, a big, rangy junior who had all-star potential.
[ترجمه گوگل]اما مشکلات از زمان از دست دادن اسمیت، یک جوان بزرگ و تنومند که دارای پتانسیل ستاره ای بود، ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]اما مشکلات از زمان از دست دادن اسمیت، یک نوجوان لاغر و لاغر که پتانسیل تمام ستاره را داشت، در جریان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در حال پیشرفت (اسم)
ongoing

مداوم (صفت)
stable, persistent, continuous, uninterrupted, steady, unremitting, continuing, ongoing, running

انگلیسی به انگلیسی

• progress; continuing process
continuous; existing; in progress
an ongoing situation is continuing to happen.

پیشنهاد کاربران

در حال انجام
مثال: The project is still ongoing and should be completed soon.
پروژه هنوز در حال انجام است و باید به زودی به پایان برسد.
ongoing ( adj ) ( ɑnˌɡoʊɪŋ ) =continuing to exist or develop, e. g. an ongoing discussion. The police investigation is ongoing
ongoing
مداوم
جاری
مستمر
ادامه دار
۱ - بی وقفه؛ بی پایان
۲ - ادامه دار؛
ongoing training = آموزشی که در یک جلسه تمام نمی شود و شرکت کننده ها در جلسات متعدد و مکرر در دوره حاضر می شوند
( فعل ) going on به معنی رخ دادن
( اسم ) ongoing در حال رخ دادن، در جریان
همیشگی
مداوم
مستمر
رایج
روتین
ادامه دار
فعلی/ حاضر
جاری، متداوم، برقرار
جاری، پویا
طولانی مدت
پیش رونده
پیش رونده
رو به جلو
جلورونده
پویا
در حالِ پیشرفت/انجام ( under way )
تکرار شونده
جاری، مستمر
ongoing costs
هزینه های جاری، هزینه های مستمر
ترقی
جاری و در حال پیشرفت ( صفت )
دائمی
درجریان ( adj )
The discussions are still ongoing
بحثها هنوز درجریانند
ادامه دار، مداوم، مستمر
مستدام
پاینده
همیشه گی، بی وقفه، بلاانقطاع
معمول !!
مداوم - در حال جریان - موجود - جاری و پیوسته - در حال انجام شدن continuous
. Walk through the largest ongoing protest in Paris, france
با call هم زیاد میاد. اگه تو واتسپ یا تلگرام پیام صوتی گرفته باشید گاهی میبینید مینویسه ongoing call

فزاینده
رو به رشد و افزایش
در حال رشد
در حال پیشرفت، در جریان
پایا
همیشگی، مستمر، مداوم، پابرجا
در حال انجام/وقوع، در جریان، در دست اجرا/اقدام، داره انجام میشه
رو به جلو/پیشرفت
در حال پیشرفت، مداوم
مستمر
پیوسته
جاری
در دست اقدام، در جریان، جاری
پویا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)

بپرس