once upon a time

/wʌns əˈpɑn ə taɪm//wʌns əˈpɑn ə taɪm/

(در آغاز قصه) یکی بود یکی نبود، روزی بود و روزگاری بود، مدت ها پیش، یک روز ی، یک وقتی، روزگاری، یکی بود یکی نبود

جمله های نمونه

1. Once upon a time there was a princess . . .
[ترجمه مهتاب] روزی روزگاری شاهزاده ای بود. . .
|
[ترجمه Amir Mahdi Amiri] در عهدی یک شاهزاده خانم زندگی می کرد
|
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری شاهزاده خانمی بود
[ترجمه ترگمان] روزی روزگاری یه پرنسس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All the love stories have something in common. Once upon a time, I have that experience too. but I can not remember it clearly. All I can remember is that love returns with another man bringing new hopes to me.
[ترجمه گوگل]همه داستان های عاشقانه یک چیز مشترک دارند روزی روزگاری من هم این تجربه را دارم اما من نمی توانم آن را به وضوح به یاد داشته باشم تنها چیزی که به یاد دارم این است که عشق با مرد دیگری باز می گردد و امیدهای جدیدی را به من می آورد
[ترجمه ترگمان] همه داستان های عاشقانه یه چیز مشترک دارن روزی روزگاری، من هم این تجربه رو دارم اما به طور واضح نمی توانم آن را به یاد بیاورم تنها چیزی که به یاد دارم این است که عشق با یک مرد دیگر به من امید می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Once upon a time in a faraway land there lived a princess in a big castle.
[ترجمه h.asgari] روزی روزگاری در یک سرزمین دورافتاده یک پرنسس در یک قلعه بزرگ زندگی میکرد.
|
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری در سرزمینی دور، شاهزاده خانمی در قلعه ای بزرگ زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]روزی در سرزمینی دوردست، شاهزاده خانم در قصری بزرگ زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Once upon a time there was a beautiful young princess with long golden hair.
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری یک شاهزاده خانم جوان زیبا با موهای طلایی بلند بود
[ترجمه ترگمان]روزگاری یک شاهزاده خانم جوان زیبا با موهای بلند طلایی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Once upon a time people knew the difference between right and wrong, but nowadays nobody seems to care.
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری مردم تفاوت بین درست و غلط را می دانستند، اما امروزه به نظر می رسد هیچ کس به آن اهمیت نمی دهد
[ترجمه ترگمان]روزگاری بود که مردم تفاوت بین درست و غلط را می دانستند، اما این روزها هیچ کس به نظر نمی رسید که اهمیت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Once upon a time there was a poor old fisherman.
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری یک پیرمرد ماهیگیر فقیر بود
[ترجمه ترگمان]روزگاری یک ماهیگیر فقیری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Once upon a time you used to be able to leave your front door unlocked.
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری می توانستی درب ورودی را باز بگذاری
[ترجمه ترگمان]روزی روزگاری میتونستی در جلویی رو باز بذاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Once upon a time, asking a woman if she has a job was quite a straightforward question.
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری، پرسیدن از یک زن که آیا شغلی دارد یا نه، یک سوال کاملاً ساده بود
[ترجمه ترگمان]روزی روزگاری، از زنی می پرسید که اگر کار داشته باشد یک سوال سرراست و صریح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Once upon a time there was a giant with two heads.
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری غولی با دو سر بود
[ترجمه ترگمان]روزگاری یک غول با دو سر وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once upon a time there was a beautiful princess.
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری شاهزاده خانم زیبایی بود
[ترجمه ترگمان]روزی شاهزاده خانم زیبا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was, once upon a time, another book from which this kind of scientific certainty was derived.
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری کتاب دیگری وجود داشت که این نوع یقین علمی از آن استخراج می شد
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر کتابی به دست آمد که این نوع یقین علمی را از آن به دست آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After all, it is once upon a time.
[ترجمه گوگل]بالاخره روزی روزگاری است
[ترجمه ترگمان]هر چه باشد، روزی روزگاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Once upon a time children did what they were told.
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری بچه ها آنچه را که به آنها می گفتند انجام می دادند
[ترجمه ترگمان]روزگاری بچه ها آنچه را گفته بودند انجام می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Once upon a time the only crime in this neck of the woods was domestic.
[ترجمه گوگل]روزی روزگاری تنها جنایت در این گردنه جنگل، اهلی بود
[ترجمه ترگمان]روزگاری تنها جنایتی که در این گردن وجود داشت خانه خانوادگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one time a very long time ago (opening of many popular fairy tales)

پیشنهاد کاربران

روزی و روزگاری، یکی بود یکی نبود
مثال: Once upon a time, there was a beautiful princess living in a magical castle.
روزی روزگاری، یک شاهزاده زیبا در یک قلعه جادویی زندگی می کرد.
یکی بود یکی نبود
روزگار پیشین . در روزگار پیشین
روزی روزگاری ( معنی اصلی )
یکی بود یکی نبود ( معنی معنوی )
به نظرم خانم لواسانی کامل توضیح دادند. ولی استفاده بمنظوره " انچه گذشت " صحیح نیست. زیرا این ترکیب برای حکایتهای زمانهای دور هست و در ابتدا یک داستان قدیمی میومد. "آنچه گذشت" جور در نمیاد.
در روزگاران گذشته
در گذشته های دور
فک کنم ( یه زمانی ) هم میتونه باشه
عهدی یک دوره زمانی پیشنهادات دوستان صحیح می باشد ولی در داستان ها کار برد دارد

روزی روزگاری بود
روزی روزگاری
یه زمانی
زمانی
یه وقتی
روزگاری
یه بار
آنچه گذشت
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود

یکی بود و یکی نبود
اصطلاحی موجود برای مطرح کردن روایتی از قصه ها و داستانهای گذشته ، به طور معمول در افسانه های جن و پری کودکانه و داستانهای قومی و محلی مورد استفاده قرار میگیرد . تقریبا همیشه سرآغاز سطر و داستان قرار میگیرد
...
[مشاهده متن کامل]

( طبق فرهنگ لغت آکسفورد ) حداقل از سال ۱۳۸۰ به طور معمول در برخی از ترکیب ها در داستان سرایی به زبان انگلیسی استفاده شده است .
و از سال ۱۶۰۰ در بسیاری از روایت های شفاهی آشکار شده .
این داستانها اغلب با عبارت " همه ی آنها از آن پس سعادتمند زندگی کردند " ، یا در واقع " تا زمان مرگشان سعادتمند زندگی کردند" پایان می یابد.

روزی روزگاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس