only just


درست، درست همین حالا، هم اکنون

جمله های نمونه

1. In the gloom I could only just discern the outline of a building.
[ترجمه گوگل]در تاریکی فقط می توانستم طرح کلی یک ساختمان را تشخیص دهم
[ترجمه ترگمان]در تاریکی فقط می توانستم طرح یک ساختمان را تشخیص دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They only just managed to scrape the money together.
[ترجمه گوگل]آنها فقط توانستند پول را با هم خراش دهند
[ترجمه ترگمان]اونا فقط تونستن پول رو جمع و جور کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A meltdown at the reactor had only just been avoided.
[ترجمه گوگل]به تازگی از ذوب شدن در راکتور جلوگیری شده است
[ترجمه ترگمان]تنها از ذوب شدن سوخت هسته ای در رآکتور کاسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I only just managed to finish on time.
[ترجمه گوگل]من فقط توانستم به موقع تمام کنم
[ترجمه ترگمان] من فقط تونستم سر وقت تمومش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We've only just moved here so we still feel a bit out of it.
[ترجمه گوگل]ما تازه به اینجا نقل مکان کرده‌ایم، بنابراین هنوز کمی احساس ناراحتی می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما فقط اومدیم اینجا تا ما هنوز یه ذره از این وضعیت احساس بهتری داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. People were leaving and I'd only just arrived.
[ترجمه گوگل]مردم داشتند می رفتند و من تازه رسیده بودم
[ترجمه ترگمان]مردم داشتند می رفتند و من تازه از راه رسیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The poor old man was only just able to struggle along with the help of a stick.
[ترجمه گوگل]پیرمرد بیچاره فقط با کمک یک چوب توانست مبارزه کند
[ترجمه ترگمان]پیرمرد بیچاره فقط توانست با کمک یک چوب دست و پا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A big rock rolled down and he only just escaped being hit.
[ترجمه گوگل]سنگ بزرگی فرود آمد و او فقط از اصابت در امان ماند
[ترجمه ترگمان]یه صخره بزرگ سرازیر شد و اون فقط فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was only just getting over the flu when she got a stomach bug.
[ترجمه گوگل]تازه داشت آنفولانزا را پشت سر می گذاشت که حشره معده گرفت
[ترجمه ترگمان]اون فقط وقتی آنفولانزا گرفته بود که دچار مشکل معده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Giving him such a powerful car when he's only just learned to drive is asking for trouble.
[ترجمه گوگل]دادن چنین ماشین قدرتمندی به او در حالی که تازه رانندگی را یاد گرفته است، دردسر می خواهد
[ترجمه ترگمان]وقتی او تازه یاد گرفته است که رانندگی کند، به او چنین ماشینی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We'd only just had a new engine put in.
[ترجمه گوگل]ما فقط یک موتور جدید گذاشته بودیم
[ترجمه ترگمان]ما فقط یک موتور جدید داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I drew the horse up only just in time.
[ترجمه گوگل]من فقط به موقع اسب را کشیدم
[ترجمه ترگمان]درست سر موقع اسب را بلند کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. News of his accident had only just reached us.
[ترجمه گوگل]تازه خبر تصادف او به ما رسیده بود
[ترجمه ترگمان]خبر تصادف او فقط به ما رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I only just caught the train.
[ترجمه گوگل]من فقط قطار را گرفتم
[ترجمه ترگمان]من فقط قطار رو گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We'd only just set off when the car broke down.
[ترجمه گوگل]ما فقط زمانی به راه افتاده بودیم که ماشین خراب شد
[ترجمه ترگمان]ما فقط وقتی ماشین از هم جدا شد، راه افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• barely, with difficulty

پیشنهاد کاربران

✅به زور، به زحمت
a close call/shave
​ ( informal )
[Idiom]
a situation in which you
👈only just👉
manage to avoid an accident, etc
موقعی که در آن شما به روز/به زحمت موفق می شوید از تصادف و اتفاقی دوری کنید
...
[مشاهده متن کامل]

He had a close shave when his brakes failed on the mountain road
آقائه/پسره بزحمت/بزور تونست ماشین ش کنترل کنه وقتی ترمزاش تو اون جاده کوهستانی نمی گرفتند/بریدند
a close - run thing
[Idiom]
​a situation in which somebody
👈only just👉
wins or loses, for example in a competition or an election
موقعی که در آن شما بزور/بزحمت می برید یا می بازید
Mr Taylor’s election defeat was a close - run thing
Oxford Dictionary@

ااای، بگی نگی
به زور، به زحمت
تازه - همین الان

بپرس