onshore

/ˈɑːnˌʃɔːr//ˈɒnʃɔː/

معنی: واقع در ساحل، روی ساحل، متوجه بطرف ساحل، رو بساحل
معانی دیگر: به طرف ساحل، کران سوی، در ساحل، در خشکی، کرانه ای، بر کران

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: to, toward, near, or on a coast or shore.
مشابه: ashore

- We went onshore for dinner.
[ترجمه گوگل] برای شام به خشکی رفتیم
[ترجمه ترگمان] برای شام به ساحل رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: proceeding in the direction of a coast or shore.

- an onshore storm
[ترجمه گوگل] یک طوفان خشکی
[ترجمه ترگمان] یه طوفان در ساحل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: found on or near the shore.

- an onshore marker
[ترجمه گوگل] نشانگر خشکی
[ترجمه ترگمان] یک نشانه ساحلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an onshore breeze
نسیم کران سوی

2. an onshore patrol
پاسداری ساحلی

3. They missed the ferry and remained onshore.
[ترجمه گوگل]آنها کشتی را از دست دادند و در خشکی ماندند
[ترجمه ترگمان]کشتی را از دست دادند و روی ساحل ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The height of tides is increased by onshore winds.
[ترجمه گوگل]ارتفاع جزر و مد توسط بادهای خشکی افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]ارتفاع جزر و مد به وسیله باده ای ساحلی افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The wind will drive the boat onshore.
[ترجمه گوگل]باد قایق را به خشکی می راند
[ترجمه ترگمان]باد قایق را به ساحل خواهد کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The onshore wind blew steadily past him.
[ترجمه گوگل]باد خشکی پیوسته از کنارش می وزید
[ترجمه ترگمان]باد رو به ساحل می وزید و پیوسته از کنارش می گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The appeal of onshore drilling is its comparatively cheap.
[ترجمه گوگل]جذابیت حفاری خشکی نسبتاً ارزان است
[ترجمه ترگمان]جاذبه حفاری ساحلی نسبتا ارزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was a slight onshore breeze.
[ترجمه گوگل]نسیم خفیفی در خشکی می آمد
[ترجمه ترگمان]نسیمی بر ساحل می وزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No convincing reason has been given for treating onshore and offshore workers differently - often by the same company.
[ترجمه گوگل]هیچ دلیل قانع کننده ای برای رفتار متفاوت با کارگران خشکی و دریایی - اغلب توسط یک شرکت - ارائه نشده است
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیل قانع کننده ای برای درمان کارگران ساحلی و ساحلی به طور متفاوت - اغلب توسط یک شرکت داده نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The coupling of this offshore subsidence and onshore uplift will induce a flexure of the margin which will accentuate uplift inland.
[ترجمه گوگل]جفت شدن این فرونشست دریایی و برآمدگی در خشکی باعث ایجاد خمشی از حاشیه می شود که بر بالا آمدن داخل خشکی تأکید می کند
[ترجمه ترگمان]کوپلینگ این فرونشست ساحلی و بربلندی بر روی ساحل، منجر به ناپایداری حاشیه ای خواهد شد که در داخل کشور بربلندی را برجسته خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How does the offshore loading environment differ from onshore?
[ترجمه گوگل]محیط بارگیری دریایی چه تفاوتی با خشکی دارد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه محیط بارگیری خارجی از ساحل متفاوت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Owners of onshore and offshore facilities also were strictly liable for government clean - up costs.
[ترجمه گوگل]مالکان تاسیسات خشکی و دریایی نیز به شدت مسئول هزینه های پاکسازی دولتی بودند
[ترجمه ترگمان]صاحبان تاسیسات ساحلی و ساحلی نیز مسئول هزینه های پاک سازی دولت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Volleyball nets will goad your friends to stay onshore, but you know better: Water sport is where it's at.
[ترجمه گوگل]تورهای والیبال دوستان شما را ترغیب می‌کنند که در خشکی بمانند، اما شما بهتر می‌دانید: ورزش آبی جایی است که در آن انجام می‌شود
[ترجمه ترگمان]تورهای والیبال دوست شما را وادار به ماندن در ساحل می کنند، اما شما بهتر می دانید: ورزش آب جایی است که در آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This includes not just OFCs but onshore jurisdictions with strict banking - privacy rules.
[ترجمه گوگل]این شامل نه تنها OFC ها، بلکه حوزه های قضایی خشکی با قوانین سختگیرانه بانکی - حفظ حریم خصوصی است
[ترجمه ترگمان]این امر نه تنها شامل OFCs بلکه به حوزه قضایی با قوانین سختگیرانه مربوط به حریم خصوصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Getting a full onshore presence isn't easy.
[ترجمه گوگل]حضور کامل در خشکی کار آسانی نیست
[ترجمه ترگمان]آمدن یک ساحل پر از ساحل آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واقع در ساحل (صفت)
onshore

روی ساحل (صفت)
onshore

متوجه بطرف ساحل (صفت)
onshore

رو ب ساحل (صفت)
onshore

تخصصی

[زمین شناسی] بطرف خشکی، درجهت خشکی

انگلیسی به انگلیسی

• onshore means happening or moving towards the land.
onshore also means happening on or near land, rather than at sea.
on the beach, on dry ground

پیشنهاد کاربران

خشکی ( نفت و گاز )
خشکی
رو به خشکی
در خشکی
در مقابل offshore
ساحلی، در ساحل

بپرس