overlook

/ˌoʊvəˈlʊk//ˌəʊvəˈlʊk/

معنی: چشم انداز، غفلت کردن، مسلط یا مشرف بودن بر، چشم پوشی کردن
معانی دیگر: از بالا نگریستن (به)، مشرف و مسلط بودن بر، چشم انداز داشتن، پی نبردن، ندیدن، متوجه نشدن، نادیده انگاشتن، اغماض کردن، بر فراز چیزی قرار گرفتن، سر بر آسمان کشیدن، فرازیدن، سرپرستی کردن، نظارت کردن، (نادر) بازرسی کردن، (قدیمی) با نگاه مسحور کردن، دیدبانگاه، محل تماشای مناظر اطراف

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overlooks, overlooking, overlooked
(1) تعریف: to fail to notice, perceive, or consider.
مترادف: miss
مشابه: forget, neglect, omit, pass up, skip

- The movers overlooked a few things, so the family had to bring them later.
[ترجمه پایداریَم !!] حرکت دهنده ها ( احتمالا همون کارگر ) از چند تا چیزو نادیده گرفتن بنابرین خانواده باید اونارو بعدا بیارن
|
[ترجمه گوگل] جابجایی ها چند چیز را نادیده گرفتند، بنابراین خانواده مجبور شدند بعداً آنها را بیاورند
[ترجمه ترگمان] The چند چیز را نادیده گرفتند، بنابراین خانواده مجبور شدند بعدا آن ها را بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He overlooked the fact that some of the dinner guests might be vegetarian.
[ترجمه گوگل] او این واقعیت را نادیده گرفت که برخی از مهمانان شام ممکن است گیاهخوار باشند
[ترجمه ترگمان] او این حقیقت را نادیده گرفت که برخی از مهمانان شام ممکن است گیاهخوار باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to ignore; disregard.
مترادف: discount, disregard, ignore
مشابه: amnesty, bury, neglect, shrug off

- Please try to overlook your brother's flaws on this occasion and make an attempt to get along with him.
[ترجمه گوگل] لطفاً در این فرصت سعی کنید از عیوب برادرتان چشم پوشی کنید و سعی کنید با او کنار بیایید
[ترجمه ترگمان] لطفا سعی کنید عیب های برادرت را در این موقعیت نادیده بگیرید و سعی کنید با او کنار بیایید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was hard to overlook the man's grubby and disheveled appearance.
[ترجمه گوگل] نادیده گرفتن ظاهر ژولیده و ژولیده مرد سخت بود
[ترجمه ترگمان] نادیده گرفتن قیافه کثیف و ژولیده مرد سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to excuse; pardon.
مترادف: excuse, forgive, pardon
مشابه: amnesty, condone, make allowance for

- I'll overlook the offense this time, but don't let it happen again.
[ترجمه گوگل] این بار توهین را نادیده می گیرم، اما اجازه نده دوباره تکرار شود
[ترجمه ترگمان] این دفعه اهانت را نادیده می گیرم، اما نذار دوباره اتفاق بیفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to examine; inspect.
مترادف: check, examine, inspect, survey
مشابه: monitor, observe, peruse, review, scan, scrutinize, study

- Who last overlooked these reports?
[ترجمه Ali Fathollahi] کی آخرین بار گزارش ها را بررسی کرد؟
|
[ترجمه گوگل] چه کسی آخرین بار این گزارش ها را نادیده گرفت؟
[ترجمه ترگمان] کی آخرین گزارش ها رو ندیده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to allow a view over.
مشابه: command, face, front

- His home overlooks the beach.
[ترجمه فیض] خانه او به ساحل مشرف است.
|
[ترجمه گوگل] خانه او مشرف به ساحل است
[ترجمه ترگمان] خانه اش مشرف به ساحل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a high place that affords a good view.
مترادف: lookout
مشابه: height, viewpoint, vista, watchtower

- Let's stop at the overlook and see the falls.
[ترجمه گوگل] بیایید در چشم انداز توقف کنیم و آبشارها را ببینیم
[ترجمه ترگمان] اجازه دهید در غفلت توقف کرده و آبشار را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. you are late, but this time i am going to overlook (it)
دیر کرده ای ولی این دفعه چشم پوشی می کنم.

2. He stood at the balcony to overlook neighbour's hallroom.
[ترجمه امیرحسین] او در بالکن ایستاد تا hallroom همسایه را ببیند
|
[ترجمه حسین کتابدار] او در ایوان ایستاد تا به اتاق نشیمن خانه همسایه اشراف داشته باشد ( بهتر آنجا را ببیند ) .
|
[ترجمه گوگل]او در بالکن ایستاد تا به سالن همسایه مشرف شود
[ترجمه ترگمان]او در بالکن ایستاد تا hallroom همسایه را نادیده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was a slight overlook on my part.
[ترجمه گوگل]این یک غفلت کوچک از طرف من بود
[ترجمه ترگمان]کمی از طرف من نادیده گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is easy to overlook a small detail like that.
[ترجمه گوگل]به راحتی می توان از جزئیات کوچکی مانند آن چشم پوشی کرد
[ترجمه ترگمان]چشم پوشی از جزئیات کوچک مثل این آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I shall overlook your disobedience this time.
[ترجمه علی] ابن بار نافرمانی شما را نادیده می گیرم
|
[ترجمه گوگل]این بار نافرمانی شما را نادیده خواهم گرفت
[ترجمه ترگمان]این دفعه از disobedience سرپیچی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pretty and comfortable rooms overlook a flower-filled garden.
[ترجمه گوگل]اتاق های زیبا و راحت مشرف به باغی پر از گل هستند
[ترجمه ترگمان]اتاق های زیبا و راحت یک باغ پر از گل را نادیده می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I beg you overlook my rudeness.
[ترجمه گوگل]خواهش می کنم از بی ادبی من چشم پوشی کنید
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم بی ادبی مرا نادیده بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We decided to overlook his mistake.
[ترجمه فریبا قنبری] تصمیم گرفتیم از اشتباهش چشم پوشی کنیم.
|
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتیم اشتباه او را نادیده بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که اشتباه اون رو نادیده بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's so friendly people are prepared to overlook his faults.
[ترجمه عسل] او به قدری مهربان و دوستانه است که مردم حاضرند خطاهایش را نادیده بگیرند
|
[ترجمه گوگل]او بسیار دوستانه است که مردم آماده اند تا از عیوب او چشم پوشی کنند
[ترجمه ترگمان]او به قدری مهربان است که حاضر است خطاهای او را نادیده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We overlook the church from our house.
[ترجمه گوگل]ما از خانه خود به کلیسا مشرف هستیم
[ترجمه ترگمان] کلیسا رو از خونه - مون نادیده می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't overlook the slower students.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان کندتر را نادیده نگیرید
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان کندتر را نادیده نگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We could not afford to overlook such a serious offence.
[ترجمه گوگل]ما نمی‌توانستیم چنین تخلف جدی را نادیده بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما استطاعت آن را نداشتیم که چنین توهینی جدی را نادیده بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hospitals have tended to overlook this need.
[ترجمه گوگل]بیمارستان ها تمایل دارند این نیاز را نادیده بگیرند
[ترجمه ترگمان]بیمارستان ها از این نیاز چشم پوشی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The owners don't want to overlook any opportunity to make a buck.
[ترجمه گوگل]مالکان نمی خواهند از هیچ فرصتی برای کسب درآمد غافل شوند
[ترجمه ترگمان]مالکان نمی خواهند از هر فرصتی برای به دست آوردن یک دلار چشم پوشی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I was prepared to overlook her mistakes this time.
[ترجمه گوگل]من آماده بودم که این بار اشتباهات او را نادیده بگیرم
[ترجمه ترگمان]من آماده بودم که این بار اشتباه او را نادیده بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چشم انداز (اسم)
view, prospect, perspective, scene, overlook, outlook, look-out, scenery, landscape, panorama, vista

غفلت کردن (فعل)
neglect, overlook

مسلط یا مشرف بودن بر (فعل)
overlook

چشم پوشی کردن (فعل)
connive, overlook

تخصصی

[زمین شناسی] توجه کردن

انگلیسی به انگلیسی

• look over; affording a view over; inspect, supervise; miss, omit, ignore; excuse
if a building or window overlooks a place, you can see the place from the building or window.
if you overlook a fact or problem, you ignore it, do not notice it, or do not realize its importance.
if you overlook someone's faults or bad behaviour, you forgive them and do not criticize them.

پیشنهاد کاربران

از قلم انداختن
زیر سیبیلی رد کردن
دوستان خواهشاً مترادف و متضاد و مشتق و تعریف و از این جور چیزها نگذارید. همه بلدن این چیزها رو پیدا کنن. همه به فرهنگ های یک زبانه دسترسی دارن. هر کس میاد اینجا دنبال معادل فارسی می گرده. فقط الکی صفحه شلوغ می شه.
1 -
to provide a view of, especially from above
اشراف داشتن به جایی، بویژه ا ز یک نقطه بالاتر
Our hotel room overlooked the harbour
The house is surrounded by trees, so it's not overlooked at all ( = it cannot be seen from any other buildings )
...
[مشاهده متن کامل]

Our balcony overlooks the river
2 -
to fail to notice or consider something or someone
عدم توجه به چیزی یا کسی/ در نظر نگرفتن چیزی یا کسی
I think there is one key fact that you have overlooked
No one will be overlooked when we select players for the team
His film was nominated for an Oscar, but Reiner himself was overlooked as best director
He said that while several medical and behavioral interventions have been developed to improve sleep quality, the potential for environmental interventions has been largely overlooked
3 -
to forgive or pretend not to notice something
بخشیدن یا تظاهر به عدم توجه به چیزی
I'm prepared to overlook his behaviour this time
We’ll overlook your absence this time, but don’t let it happen again

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/overlook
✔️مشرف و مسلط بودن بر
✔️چشم انداز داشتن - بر فراز چیزی قرار گرفتن
✔️سرپرستی کردن - نظارت کردن
چشم پوشی کردن از اشتباهات دیگران
to fail to notice
Eliminate
Neglect
Ignore
تقریبا با اینا هم معنی هست
Disregard
Ignore
Neglect
Omit
● در نظر نگرفتن، نادیده گرفتن
● مشرف بودن، چشم انداز داشتن
overlook ( verb ) = ندیدن، نادیده گرفتن، غافل شدن، چشم پوشی کردن، اغماض کردن، کم کاری کردن/چشم انداز داشتن، مشرف بودن، منظره داشتن/اعتنا نکردن، کنارگذاشتن/از قلم انداختن، از دست در رفتن
مترادف است با کلمه: disregard ( verb ) به معنای نادیده گرفتن
...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - He seems to have overlooked one important fact.
به نظر می رسد او از یک واقعیت مهم غافل شده است.
2 - In my hurry to finish the exam I had overlooked part of one of the questions.
با عجله برای پایان امتحان ، بخشی از یکی از سوالات را ندیدم
3 - Our hotel room overlooked the harbor.
اتاق هتل ما مشرف به بندر بود.
4 - He’s so friendly people are prepared to overlook his faults.
او آنقدر رفتاری دوستانه دارد که آدم ها حاضرند از ایراداتش چشم پوشی کنند.
5 - Our villa’s room is overlooked by beautiful scene of sea.
اتاق ویلای ما به منظره زیبای دریا مشرف می شود.

تقریبا میشه با معنی ignore یکی دونست
که همون چشم پوشی کردن یا نادیده گرفتنه
برای ساختمان : با دید داشتن به جایی / که بتوان از مکان ، محلی را تماشا کرد
نادیده گرفتن، وشم پوشی کردن
see sth wrong but decide to forget it
صرف نظر کردن
To overlook her / his mistake is not easy
صرف نظر کردن از خطای او آسان نیست
با دقت نگاه کردن
ignore
forgive

please try to overlook your brother's mistakes and don't blame him
لطفا تلاش کن تا اشتباهات برادرت را نادیده بگیری و او را سرزنش نکنی
🏮🏮
فروگذاردن
مشرف بر
چشم پوشی کردن
بی توجهی کردن
سرسری گرفتن - توجه نکردن - ندید گرفتن
Easy to overlook: به آسانی نادیده گرفتن
بازدید کردن، سرکشی کردن
با دید به
مسلط و مشرف بودن بر. . .
مورد توجه واقع نشدن، از قلم افتادن، نادیده گرفتن/پنداشتن
نادیده گرفتن
نادیده انگاشتن
نگاه کلی
Our living room overlooks the park.
مشرف بودن بر
Not to see or notice
خارج از دید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس