overstep

/ˌoʊvəˈstep//ˌəʊvəˈstep/

معنی: تجاوز کردن، قدم فرا نهادن، از حد خود تجاوز کردن
معانی دیگر: (از حد معین) فراتر رفتن، تخطی کردن، پا را از گلیم خود فراتر گذاردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: oversteps, overstepping, overstepped
• : تعریف: to exceed (a boundary or limit).
مشابه: overreach, overrun

- He overstepped his authority as a referee by trying to cancel the game.
[ترجمه گوگل] او با تلاش برای لغو بازی از اختیارات خود به عنوان داور فراتر رفت
[ترجمه ترگمان] او با تلاش برای لغو بازی از قدرت خود به عنوان داور تجاوز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. do not overstep the bounds of propriety!
از نزاکت خارج نشو!

2. Parents fear they might overstep these invisible boundaries.
[ترجمه گوگل]والدین می ترسند که از این مرزهای نامرئی تجاوز کنند
[ترجمه ترگمان]والدین می ترسند که آن ها از تجاوز به این مرزه ای نامرئی تجاوز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He tends to overstep the boundaries of good taste.
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد از مرزهای سلیقه خوب فراتر رود
[ترجمه ترگمان]او تمایل دارد از مرزه ای سلیقه خوب تجاوز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Does Dickens, for example, overstep the limits of grammar in beginning Bleak House with a series of sentences without main verbs?
[ترجمه گوگل]آیا دیکنز، برای مثال، در آغاز بلک هاوس با یک سری جملات بدون افعال اصلی، از محدودیت های دستور زبان فراتر می رود؟
[ترجمه ترگمان]برای مثال، دیکنز، برای مثال، فراتر از محدودیت های دستور زبان در آغاز خانه متروک با یک سری جملات بدون فعل اصلی تجاوز می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A military commander may overstep the bounds of constitutionality, and it is an incident.
[ترجمه گوگل]یک فرمانده نظامی ممکن است از حدود قانون اساسی فراتر رود و این یک حادثه است
[ترجمه ترگمان]امکان دارد که یک فرمانده نظامی از مرز قانونی بودن تجاوز کند و این یک حادثه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Did the Obama administration overstep its powers in an effort to save the ailing automaker?
[ترجمه گوگل]آیا دولت اوباما در تلاش برای نجات خودروساز بیمار از اختیارات خود تجاوز کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا دولت اوباما در تلاش برای نجات این خودرو بیمار از قدرت خود تجاوز کرده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Then our country overstep the Korea, Japan became the biggest victimize country.
[ترجمه گوگل]پس از آن کشور ما از کره پیشی گرفت، ژاپن بزرگترین کشور قربانی شد
[ترجمه ترگمان]سپس کشور ما از مرزه ای کره تجاوز کرد، ژاپن به بزرگ ترین کشور victimize تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The goods listed in the application must not overstep the approved or registered scope of business.
[ترجمه گوگل]کالاهای ذکر شده در برنامه نباید از محدوده تجاری تایید شده یا ثبت شده فراتر رود
[ترجمه ترگمان]کالاهایی که در این برنامه فهرست شده اند نباید از دامنه ثبت شده یا ثبت شده کسب وکار تجاوز نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Return to the Garden of Eden - Overstep Womans self - abasement - Charlotte Bront ■ and her " Jane Eyre ; "
[ترجمه گوگل]بازگشت به باغ عدن - تحقیر زنان Overstep - شارلوت برونت ■ و "جین ایر" او
[ترجمه ترگمان]بازگشت به باغ عدن - overstep womans self - شارلوت Bront و \"جین ایر\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Overstep the ego, common development, is a target that We always struggle for.
[ترجمه گوگل]فراتر از نفس، توسعه مشترک، هدفی است که ما همیشه برای آن تلاش می کنیم
[ترجمه ترگمان]رشد شخصیت، رشد مشترک، هدفی است که همیشه برای آن تقلا می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The configure of TPS system, operation limits and overstep control system are addressed in detail.
[ترجمه گوگل]پیکربندی سیستم TPS، محدودیت های عملیاتی و سیستم کنترل بیش از حد به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]پیکربندی سیستم TPS، محدوده های عملیاتی و سیستم کنترل تجاوز به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You must never allow yourself to be crowded out, neither must you retreat so far that you overstep the area boundary.
[ترجمه گوگل]هرگز نباید به خود اجازه دهید که شلوغ شوید، همچنین نباید آنقدر عقب نشینی کنید که از مرز منطقه فراتر بروید
[ترجمه ترگمان]تو نباید به خودت اجازه بدی که از اینجا بیرون بری، هیچ وقت نباید عقب نشینی کنی تا از مرز عبور کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Such comment may, and no doubt does, from time to time overstep boundaries acceptable to the individual or local authority so criticised.
[ترجمه گوگل]چنین اظهارنظری ممکن است، و بدون شک، گهگاه از مرزهای قابل قبول برای فرد یا مقام محلی مورد انتقاد فراتر رود
[ترجمه ترگمان]چنین نظری ممکن است، و بدون شک، از زمان تا حدودی فراتر از مرزه ای قابل قبول برای فرد یا مرجع محلی مورد انتقاد قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thomas, obedient to codes of privacy, didn't want to overstep the line.
[ترجمه گوگل]توماس که مطیع قوانین حریم خصوصی بود، نمی خواست از این خط عبور کند
[ترجمه ترگمان]توماس، مطیع قوانین حریم خصوصی، نمی خواست از مرز عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجاوز کردن (فعل)
impinge, molest, invade, encroach, trespass, exceed, overstep, supercharge

قدم فرا نهادن (فعل)
overstep

از حد خود تجاوز کردن (فعل)
overstep

تخصصی

[ریاضیات] بر پله

انگلیسی به انگلیسی

• exceed; take something beyond the limit; cross a boundary
if you overstep something such as the rules of a system or the limits of a situation, you go beyond what is permissible or acceptable.
if you overstep the mark, you behave in an unacceptable way.

پیشنهاد کاربران

زیاده روی کردن
پای خود را از گلیم خودت دراز تر کردن، تخطی کردن، از حد خود فراتر رفتن، از جایگاه خود خارج شدن
verb
[ obj] : to go beyond what is proper or allowed by ( something )
The judges overstepped their authority. [=the judges did◀️ something that they are not allowed to do]
...
[مشاهده متن کامل]

He overstepped the bounds/limits of good taste. [=he did◀️ something that was not proper]
She warned us not to overstep the mark/line. [=do something◀️ that is not proper or allowed]
◀️I think OP is overstepping

پای از خط بیرون شدن ؛ از حد تجاوز کردن :
پای دلم برون نشد از خط مهر او
نی مهره امید من از ششدر سخاش.
خاقانی.
- پای از خط خود بیرون نهادن ؛ ازحد خویش تجاوز کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
پارو از حد درازتر کردن
از حد خود فراتر رفتن ( گذشتن )
از اختیارات خود فراتر رفتن
از حد اختیارات خود فراتر رفتن ( گذشتن )
پا را از گلیم خود درازتر کردن
از اختیارات خود فراتر رفتن

بپرس