obfuscate

/ˈɑːbfəˌsket//ˈɒbfəskeɪt/

معنی: گیج کردن، مبهم و تاریک کردن
معانی دیگر: ابرآلود کردن، گرفته کردن، تیره و تار کردن، نا هویدا کردن، نا مشخص کردن، مبهم کردن، سر در گم کردن، هاج و واج کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: obfuscates, obfuscating, obfuscated
مشتقات: obfuscatory (adj.), obfuscation (n.)
(1) تعریف: to make (something) seem or be difficult to understand; obscure or darken.
مترادف: becloud, confuse, obscure
متضاد: clarify, explain
مشابه: befog, blur, cloud, darken, eclipse, fog, garble, muddle, muddy, shroud

- The meaning of the proposed amendment was obfuscated by bureaucratic language.
[ترجمه گوگل] معنای اصلاحیه پیشنهادی با زبان بوروکراتیک مبهم بود
[ترجمه ترگمان] مفهوم اصلاح پیشنهادی توسط زبان بروکراتیک تایید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to baffle or confuse (a person).
مترادف: baffle, confound, confuse
مشابه: befuddle, bewilder, fluster, fog, muddle, mystify, nonplus, perplex, puzzle

جمله های نمونه

1. don't obfuscate the main issue by giving unimportant details
مطلب اصلی را با آوردن جزئیات کم اهمیت مبهم نکن.

2. to obfuscate one's reader
خواننده ی خود را دچار سر در گمی کردن

3. She was criticized for using arguments that obfuscated the main issue.
[ترجمه گوگل]او به دلیل استفاده از استدلال هایی که موضوع اصلی را مبهم می کرد مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او بخاطر استفاده از استدلال هایی مورد انتقاد قرار گرفت که مساله اصلی را مطرح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They are obfuscating the issue, as only insurance companies can.
[ترجمه گوگل]آنها موضوع را مبهم می کنند، همانطور که فقط شرکت های بیمه می توانند
[ترجمه ترگمان]آن ها به عنوان تنها شرکت های بیمه می توانند این مساله را مطرح کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The writer often obfuscates the real issues with petty details.
[ترجمه گوگل]نویسنده اغلب مسائل واقعی را با جزئیات جزئی مبهم می کند
[ترجمه ترگمان]نویسنده اغلب مسائل واقعی را با جزئیات کوچک حل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He obfuscated the problem we argued.
[ترجمه گوگل]او مشکلی را که ما با هم بحث می کردیم، مبهم کرد
[ترجمه ترگمان]او مشکل را حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This ambiguity obfuscates the distinct voices of Proust's text and de Man's and divides the responsibility for the proposition.
[ترجمه گوگل]این ابهام صداهای متمایز متن پروست و دو من را مبهم می کند و مسئولیت گزاره را تقسیم می کند
[ترجمه ترگمان]این ابهام صداهای متمایز متن پروست و de را از بین می برد و مسیولیت این پیشنهاد را از هم جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Comedy obtrudes too to obfuscate matters still further.
[ترجمه گوگل]کمدی بیش از حد مزاحم است تا مسائل را بیشتر مبهم کند
[ترجمه ترگمان]کمدی obtrudes نیز برای حل مسائل بیشتر اهمیت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An overview of the usual objectives should not obfuscate their interdependence, their interaction, nor the possible conflicts that may exist among them.
[ترجمه گوگل]مروری بر اهداف معمول نباید وابستگی متقابل آنها، تعامل آنها و یا تعارضات احتمالی که ممکن است بین آنها وجود داشته باشد را مبهم کند
[ترجمه ترگمان]یک مرور کلی از اهداف معمول نباید وابستگی متقابل آن ها، تعامل آن ها، و یا اختلافات احتمالی که ممکن است در بین آن ها وجود داشته باشد را نشان ندهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Why? Because error handling should not obfuscate the logic of the code.
[ترجمه گوگل]چرا؟ زیرا مدیریت خطا نباید منطق کد را مبهم کند
[ترجمه ترگمان]چرا؟ از آنجا که کنترل خطا باید منطق کد را تحت تاثیر قرار ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You will not delete, alter, or obfuscate any proprietary legends relating to the Image, and each use will be accompanied by the applicable proprietary attribution shown next to the Image.
[ترجمه گوگل]شما هیچ گونه افسانه اختصاصی مربوط به تصویر را حذف، تغییر یا مبهم نخواهید کرد و هر استفاده با انتساب اختصاصی قابل اجرا نشان داده شده در کنار تصویر همراه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید هیچ گونه افسانه اختصاصی مربوط به تصویر را حذف، تغییر دهید یا تغییر دهید، و هر کاربرد با اسناد اختصاصی قابل اجرا که در کنار تصویر نشان داده شده، همراه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What if we obfuscate the application flow too using the "Control Flow Obfuscation" feature in Dotfuscator?
[ترجمه گوگل]اگر با استفاده از ویژگی "Control Flow Obfuscation" در Dotfuscator، جریان برنامه را نیز مبهم کنیم، چه می شود؟
[ترجمه ترگمان]اگر جریان برنامه را بیش از حد با استفاده از ویژگی \"کنترل جریان کنترل\" در Dotfuscator بررسی کنیم چه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Macdonald accepted that such information could be used to manipulate, to obfuscate, and to mislead.
[ترجمه گوگل]مکدونالد پذیرفت که از چنین اطلاعاتی می توان برای دستکاری، مبهم کردن و گمراه کردن استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]مکدونالد قبول کرد که چنین اطلاعاتی می تواند برای دستکاری، to، و گمراه کردن استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ideology, the ideas which rationalize a person's class interests, obfuscates scientific analysis.
[ترجمه گوگل]ایدئولوژی، ایده هایی که منافع طبقاتی افراد را منطقی می کند، تحلیل علمی را مبهم می کند
[ترجمه ترگمان]ایدیولوژی، ایده هایی که علایق گروهی فرد را توجیه می کنند، تحلیل علمی obfuscates
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیج کردن (فعل)
fluster, confuse, incommode, stun, addle, knock down, confound, distract, befuddle, stupefy, astonish, flummox, daze, flabbergast, bewilder, perplex, befog, besot, bemuse, muddle, fuzz, fox, petrify, fuddle, obfuscate, stump

مبهم و تاریک کردن (فعل)
obfuscate

انگلیسی به انگلیسی

• confuse; muddle; obscure

پیشنهاد کاربران

مخدوش کردن
گمراه کننده
گمراه کردن
مبهم. غیر واضح
در ابهام فرو بردن

بپرس