off the coast


در نزدیکی کرانه، نزدیک به ساحل

پیشنهاد کاربران

● در واقع همون onshore میشه
دوستان لازم به ذکر هستش که بر مبنای دیکشنری کمبریج، این لغت به معنی منطقه ای داخل دریا اما نزدیک به ساحل هست ( نه توی خشکی )
You’d studied the maui dolphin off the coast of new zealand .

در نزدیکی ساحل
در نزدیکی ساحل/سواحل
در ( نزدیکی ) کرانه
مثال از دیکشنزی آکسفرد:
Several types of endangered sea turtles live in the waters off the Angolan coast
ترجمه اینجانب: چندین گونه از لاکپشت های دریایی در خطر انقراض در نزدیکی سواحل آنگولا زندگی می کنند.
in the sea but near a land , out in the water

بپرس