off the track

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: not relevant to the pertinent point or issue; astray.
مترادف: impertinent, irrelevant

- Her remarks were off the track.
[ترجمه گوگل] اظهارات او خارج از مسیر بود
[ترجمه ترگمان] Her از جاده خارج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Don't get off the track, we're looking at this year's figures not last year's.
[ترجمه گوگل]از مسیر خارج نشوید، ما به ارقام امسال نگاه می کنیم نه سال گذشته
[ترجمه ترگمان]از جاده خارج نشو، ما داریم به این سال نگاه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I think we're getting off the track here - we're supposed to be discussing our advertising campaign.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که ما در اینجا از مسیر خارج می شویم - قرار است در مورد کمپین تبلیغاتی خود بحث کنیم
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که داریم از مسیر خارج می شیم - قرار بود درباره کمپین our بحث کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He tried to throw police off the track of his lover.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد پلیس را از مسیر معشوقش دور کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد پلیس را از تعقیب معشوق خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Erik Gomas spun off the track when trying to lap Andrew Scott.
[ترجمه گوگل]اریک گوماس هنگام تلاش برای زدن اندرو اسکات از پیست خارج شد
[ترجمه ترگمان]اریک Gomas وقتی سعی می کرد \"اندرو اسکات\" رو بغل کنه از مسیر منحرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was carried off the track on a stretcher.
[ترجمه گوگل]او را با برانکارد از مسیر خارج کردند
[ترجمه ترگمان]او روی برانکار را حمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The car spun right off the track.
[ترجمه گوگل]ماشین دقیقاً از مسیر خارج شد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل از جاده منحرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He swerved off the track and into the gravel trap backwards, praying he wouldn't clout the wall.
[ترجمه گوگل]او از مسیر منحرف شد و در تله سنگریزه به عقب رفت و دعا کرد که دیوار را نپوشاند
[ترجمه ترگمان]او مسیر را تغییر داد و در تله شنی به عقب پیچید، و دعا کرد که به دیوار ضربه نزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jackson took his Land Rover off the track and it juddered over 15 metres of grass.
[ترجمه گوگل]جکسون لندرور خود را از پیست خارج کرد و از عمق 15 متری چمن لرزید
[ترجمه ترگمان]جکسون ماشین خود را از ریل خارج کرد و روی ۱۵ متر چمن حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They succumb to cramp, fall off the track or simply run wildly off course.
[ترجمه گوگل]آنها تسلیم گرفتگی می شوند، از مسیر خارج می شوند یا به سادگی از مسیر خارج می شوند
[ترجمه ترگمان]از زمین بلند می شوند و از مسیر خارج می شوند و یا به سادگی از مسیر دور می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With Ross Perot off the track for now, Forbes is the only true outsider in the presidential race.
[ترجمه گوگل]با خارج شدن راس پروت از پیست در حال حاضر، فوربس تنها خارجی واقعی در رقابت های ریاست جمهوری است
[ترجمه ترگمان]با راس پروت در مسیر کنونی، فوربس تنها فرد خارجی واقعی در رقابت ریاست جمهوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As a result, at least off the track and in business, he had about him only sycophants.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، حداقل در خارج از مسیر و در کسب و کار، او در مورد خود فقط سایکوفانت داشت
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، دست کم در پی شکار و تجارت، فقط فقط یک مشت آدم چاپلوس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Reach the exit to each levels, don't fall off the track.
[ترجمه گوگل]به خروجی هر سطح برسید، از مسیر خارج نشوید
[ترجمه ترگمان]رسیدن به خروجی در هر سطح، از مسیر خارج نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you take a train off the track, it is free, but: where does it go?
[ترجمه گوگل]اگر قطار را از مسیر خارج کنید، رایگان است، اما: کجا می رود؟
[ترجمه ترگمان]اگر شما یک قطار را از ریل خارج کنید، آزاد است، اما: کجا می رود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He wandered off the track to take a look.
[ترجمه گوگل]او از مسیر خارج شد تا نگاهی بیندازد
[ترجمه ترگمان]از جاده منحرف شد تا نگاهی به آن بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• away from the path; not on the right course; mistaken

پیشنهاد کاربران

Not making good progress and possibly
in danger of failing
For example :
"He got off the track after losing his job
and started drinking. "
to begin to deal with a new subject rather than the main one which was being discussed
از موضوع اصلی دور شدن
Don’t get off the track, we’re looking at this year’s figures not last year’s.
She knew how to put them off the track.
میدانست چطور آنها را دست به سر کند.
منحرف شدن
Off the track به معنس گم شدن هم هست مثال its all too easy to wonder off thw track
۱ - غیر مرتبط، بی ربط unrelated
۲ - پرت شدن حواس
Distract
get/throw/put someone off the track
۳ - دور شدن از بحث/هدف
straying from the subject/goal

در اشتباه بودن
در مسیر غلط

بپرس