offish

/ˈɒfɪʃ//ˈɒfɪʃ/

معنی: خشن، منزوی
معانی دیگر: (عامیانه) رجوع شود به: standoffish

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: offishly (adv.), offishness (n.)
• : تعریف: (informal) tending to aloofness; reserved.

جمله های نمونه

1. She's not fond of him - quite offish and quite careless.
[ترجمه گوگل]او او را دوست ندارد - کاملاً بی حوصله و کاملاً بی دقت
[ترجمه ترگمان]او به او علاقه مند نیست - کاملا خشک است و کاملا بی دقت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The deepest emotion is often embodied in an offish way.
[ترجمه گوگل]عمیق ترین احساسات اغلب به شیوه ای غیرقابل تصور تجسم می یابد
[ترجمه ترگمان]عمیق ترین احساسات در یک روش offish گنجانده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are a lot offish and crabs in it.
[ترجمه گوگل]ماهی و خرچنگ زیادی در آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی خرچنگ و خرچنگ در آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. People who seem stand - offish are in reality often simply nervous.
[ترجمه گوگل]افرادی که به نظر می‌آیند بی‌قرار هستند، در واقعیت اغلب به سادگی عصبی هستند
[ترجمه ترگمان]افرادی که به نظر می رسد بایستند - offish اغلب به سادگی عصبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Brenda is a very friendly girl but her parents are a bIt'stand - offish.
[ترجمه گوگل]برندا دختری بسیار دوستانه است، اما والدینش بی‌تفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]برندا یک دختر خیلی دوستانه است، اما والدین او یک stand bit هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But even before this week's scandal, some donors appeared stand - offish.
[ترجمه گوگل]اما حتی قبل از رسوایی این هفته، برخی از اهداکنندگان ایستاده بودند
[ترجمه ترگمان]اما حتی قبل از این هفته، برخی از اهدا کنندگان برجسته ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشن (صفت)
raucous, rough, harsh, coarse, randy, rude, sore, tough, high, brutish, brute, wooden, blatant, stark, impolite, bearish, churlish, caddish, unkempt, blowsy, blowzy, boorish, indelicate, ragged, brusque, stocky, gruff, hoarse, plebeian, offish, crusty, scabrous, woolly, ungracious, iron-bound, rough-and-ready, rowdy, scraggy, truculent, unmannered

منزوی (صفت)
solitary, dissociable, cloistered, secluded, insular, retired, offish, indrawn

انگلیسی به انگلیسی

• standing away from, disinterested; aloof (informal)

پیشنهاد کاربران

She thinks she's stand offish.
او فکر میکنه از دماغ فیل افتاده.

بپرس