on fire


1- در حال آتش سوزی، 2- در هیجان، شوریده، پر تب و تاب

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: burning;in flames.

- The house is on fire.
[ترجمه گوگل] خانه در آتش است
[ترجمه ترگمان] خانه آتش گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: flushed and hot, as the skin, or burning with pain.

- Her skin is on fire.
[ترجمه امید] پوست او گُر گرفته.
|
[ترجمه گوگل] پوستش آتش گرفته است
[ترجمه ترگمان] پوستش آتش گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My ankle is on fire.
[ترجمه گوگل] مچ پایم آتش گرفته است
[ترجمه ترگمان] قوزک پام داره میسوزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: pursuing or performing with great and contagious passion, energy, and motivation.

- The trumpet player was on fire last night.
[ترجمه امید] نوازنده ترومپت دیشب غوغا کرد.
|
[ترجمه امیر] شب گذشته نوازنده ترومپت روی دور بود.
|
[ترجمه صنم] نوازنده ترومپت دیشب ترکوند
|
[ترجمه گوگل] نوازنده ترومپت دیشب در آتش سوخت
[ترجمه ترگمان] اون نوازنده ترومپت دیشب آتیش گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. A candle had set the curtains on fire.
[ترجمه گوگل]شمعی پرده ها را آتش زده بود
[ترجمه ترگمان]شمع پرده را روشن کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A spark set the woods on fire.
[ترجمه گوگل]جرقه ای جنگل را به آتش کشید
[ترجمه ترگمان]جرقه آتش جنگل را روشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Johnny is getting on like a house on fire in French.
[ترجمه گوگل]جانی به فرانسوی مانند خانه ای در آتش می رود
[ترجمه ترگمان]جانی داره مثل یه خونه آتیش میگیره که به فرانسه شلیک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The car was now on fire.
[ترجمه گوگل]ماشین حالا آتش گرفته بود
[ترجمه ترگمان]اتومبیل اکنون آتش گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can set the world on fire.
[ترجمه گوگل]من می توانم دنیا را به آتش بکشم
[ترجمه ترگمان]من می تونم دنیا رو آتیش بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He suddenly cried out that the storehouse was on fire.
[ترجمه گوگل]او ناگهان فریاد زد که انبار آتش گرفته است
[ترجمه ترگمان]ناگهان فریاد زد که انبار آتش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It could catch on fire easily.
[ترجمه گوگل]به راحتی می تواند آتش بگیرد
[ترجمه ترگمان]به آسانی می توان آتش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some of the houses nearest the bridge were on fire.
[ترجمه گوگل]برخی از خانه های نزدیک به پل در آتش سوختند
[ترجمه ترگمان]بعضی از خانه ها به پل نزدیک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's good, but he'll never set the world on fire. He's not dynamic enough.
[ترجمه گوگل]او خوب است، اما هرگز جهان را به آتش نخواهد کشید او به اندازه کافی پویا نیست
[ترجمه ترگمان]خوبه، اما هیچ وقت دنیا رو آتیش نمیزنه اون به اندازه کافی پویا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The grass was on fire for a short time.
[ترجمه گوگل]مدت کوتاهی چمن آتش گرفته بود
[ترجمه ترگمان]علف برای مدت کوتاهی آتش گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The orator set the audience on fire.
[ترجمه گوگل]خطیب حاضران را آتش زد
[ترجمه ترگمان]سخنران حضار را آتش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A post office was set on fire and vehicles were stoned by looters.
[ترجمه گوگل]یک اداره پست به آتش کشیده شد و خودروها توسط غارتگران سنگسار شد
[ترجمه ترگمان]یک اداره پست بر روی آتش قرار داده شد و وسایل نقلیه توسط غارتگران سنگسار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He accidentally set his bed on fire.
[ترجمه گوگل]او به طور تصادفی تخت خود را آتش زد
[ترجمه ترگمان]تصادفی تختش رو آتیش زده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If your home was on fire and you could save only one thing, what would it be?
[ترجمه گوگل]اگر خانه شما آتش می گرفت و می توانستید فقط یک چیز را نجات دهید، آن چه بود؟
[ترجمه ترگمان]اگر خانه شما در آتش بود و شما می توانستید تنها یک چیز را نجات دهید، چه خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• burning; angry; enthusiastic

پیشنهاد کاربران

فوق العاده ( برای تعریف کردن از اشخاص فقط )
She got a huge glow - up after a month and her body is on fire.
اون بعد یک ماه تغییر باورنکردنی کرده. بدنش فوق العاده اس!
when someone has had a string of successes , we can say they are on fire .
از این اصطلاح فقط برای توصیف فرد و یا افرادی که موفقیت رو تجربه کردن استفاده میشه :
مثلا نمیتونیم بگیم my work is on fire
کاری رو عالی و بی نقص انجام دادن
He done her homework on fire.
burning
رو دور شانس بودن
i'm on fire
در حالت تبریک گفتن به کار می رود.
you are on fire
به آتش کشیده شدن
It is believed that the building was set alight/ablaze/on fire deliberately
مشتعل - سوزان - درخشان
در حال آتش سوزی
وقتی اشخاصی موفقیت های پی در پی به دست آورده باشن
they are on fire
she is on fire
he is on fire
فوق العاده
1. جذاب. خوش تیپ 2. خوب بودن در کاری. بسیار مشتاق بودن
Each one of them is just on fire
Fred is on fire in his new job
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس