on the run


1- درحال دویدن 2- در تکاپو، سخت مشغول 3- در حال فرار، درحال عقب نشینی

جمله های نمونه

1. After a month on the run, the prisoners were finally recaptured by the police.
[ترجمه گوگل]پس از یک ماه فرار، سرانجام زندانیان توسط پلیس دستگیر شدند
[ترجمه ترگمان]پس از یک ماه فرار، زندانیان سرانجام توسط پلیس دستگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I've been on the run all day and I'm exhausted.
[ترجمه گوگل]من تمام روز را در حال فرار بودم و خسته هستم
[ترجمه ترگمان]تمام روز را در حال دویدن بودم و خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fifteen-year-old Danny is on the run from a local authority home.
[ترجمه گوگل]دنی پانزده ساله در حال فرار از یک خانه محلی است
[ترجمه ترگمان]\"دنی\" ۱۵ ساله در حال فرار از یک مقام محلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's on the run from the police.
[ترجمه گوگل]او در حال فرار از دست پلیس است
[ترجمه ترگمان]از دست پلیس فرار کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The prisoners have now been on the run for three days.
[ترجمه گوگل]اکنون سه روز است که زندانیان متواری هستند
[ترجمه ترگمان]الان سه روز است که زندانیان فرار کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was on the run for a week before the police got him.
[ترجمه گوگل]او یک هفته قبل از دستگیری پلیس متواری بود
[ترجمه ترگمان]یه هفته قبل از اینکه پلیس دستگیرش کنه، در حال فرار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are no stops on the run to the coast.
[ترجمه گوگل]هیچ توقفی در دویدن به سمت ساحل وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ توقفی در راه رفتن به ساحل وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His opponents believe he is definitely on the run.
[ترجمه گوگل]مخالفان او معتقدند که او قطعا در حال فرار است
[ترجمه ترگمان]مخالفان او معتقدند که او قطعا در حال فرار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I always seem to eat on the run these days.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این روزها همیشه در حال فرار غذا می خورم
[ترجمه ترگمان] من همیشه به نظر میاد این روزا در حال دویدن هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The escapees were recaptured after three days on the run.
[ترجمه گوگل]فراریان پس از سه روز فرار دوباره دستگیر شدند
[ترجمه ترگمان]فراریان پس از سه روز فرار دوباره دستگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I eat breakfast on the run if I'm late for work.
[ترجمه گوگل]اگر دیر به سر کار برسم، هنگام فرار صبحانه می خورم
[ترجمه ترگمان]اگر برای کار دیرم شده صبحانه می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After a week on the run he gave himself up to the police.
[ترجمه گوگل]پس از یک هفته فرار، خود را به پلیس تسلیم کرد
[ترجمه ترگمان]پس از یک هفته در اداره پلیس خود را به پلیس معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was recaptured after nearly two weeks on the run.
[ترجمه گوگل]او پس از نزدیک به دو هفته فرار دوباره دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]تقریبا دو هفته بعد دوباره دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After a week on the run he gave himself up .
[ترجمه گوگل]بعد از یک هفته فرار، خودش را تسلیم کرد
[ترجمه ترگمان]پس از یک هفته به راه افتاد و خود را تسلیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a rush; running away; in retreat

پیشنهاد کاربران

متواری
گریزان
فراری
در حال تعقیب ( از نظر پلیس )
The man who murdered 5 girls is still on the run
مردی که پنج دختر را کشت هنوز متواری است ( هنوز در حال تعقیب است )
در جریان
دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند هر دارایی دیگری برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان برای بقا است.
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - توی مسیر، توی راه ( حین انجام کارهای دیگر )
۲ - متواری، درحال فرار
هنگام عمل

گریزان
فرار کردن یا مخفی شدن ( مثلاً از پلیس یا سرباز دشمن )
در حال دوندگی
in escape
فراری
در حال اجرا ، در اثنای اجرای کار

بپرس