one up


برتری داشتن،یک درجه بهتر یا جلوتر و غیره بودن، دارای برتری (بر دیگری)،یک درجه بهتر یا پیشتر (بیشتر به صورت: be one-up on)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: one-ups, one-upping, one-upped
• : تعریف: to surpass (someone) in order not to be bettered or lose face.

پیشنهاد کاربران

ممتازبودن، سرآمد بودن
این یکی
این بالایی
سر تر از کسی بودن
کم نیاوردن
یکی ازت جلوترم
to one up someone
پیشی گرفتن از دیگری، برتری حاصل کردن ، توفق یافتن
To do better than someone at something
Joe and his brother are very competitive, always trying to one - up each other while playing sports
بر بلندا
مافوق
مافوق، برتر، ارباب، بالا دست

بپرس