opportunism

/ˌɑːpərˈtuːˌnɪzəm//ˌɒpəˈtjuːnɪzəm/

معنی: فرصت طلبی
معانی دیگر: زمانه بازی، ابن الوقت بودن، نان به نرخ روز خوردن، هردم بیلی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: opportunistic (adj.), opportunistically (adv.), opportunist (n.)
• : تعریف: an act or the habitual practice of taking advantage of situations for one's own ends without considering principles or the effects on others.

جمله های نمونه

1. He was accused of commercial opportunism.
[ترجمه گوگل]او به اپورتونیسم تجاری متهم شد
[ترجمه ترگمان]وی به فرصت طلبی بازرگانی متهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He accused the diary's publishers of blatant opportunism.
[ترجمه گوگل]او ناشران دفتر خاطرات را به فرصت طلبی آشکار متهم کرد
[ترجمه ترگمان]او ناشران این دفتر را با فرصت طلبی آشکار متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Opportunism consists of sacrificing fundamental interests in order to gain temporary, partial benefits.
[ترجمه گوگل]اپورتونیسم شامل قربانی کردن منافع اساسی برای به دست آوردن منافع موقت و جزئی است
[ترجمه ترگمان]opportunism شامل قربانی کردن منافع اساسی به منظور به دست آوردن منافع موقتی و نسبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That sums up the cynical hypocrisy and political opportunism of Labour.
[ترجمه گوگل]این نفاق بدبینانه و اپورتونیسم سیاسی حزب کارگر را خلاصه می کند
[ترجمه ترگمان]این مبلغ، ریاکاری و فرصت طلبی سیاسی حزب کارگر را جبران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Opportunism is claimed to be particularly relevant to the implementation of decisions.
[ترجمه گوگل]ادعا می شود که فرصت طلبی به ویژه با اجرای تصمیمات مرتبط است
[ترجمه ترگمان]ادعا می شود که opportunism به طور خاص مربوط به اجرای تصمیمات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Endara criticized Arias's decision as political opportunism, claiming that he intended preparing his candidature for the 1994 presidential elections.
[ترجمه گوگل]اندرا از تصمیم آریاس به عنوان فرصت طلبی سیاسی انتقاد کرد و مدعی شد که او قصد دارد نامزدی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری سال 94 آماده کند
[ترجمه ترگمان]Endara از تصمیم arias به عنوان فرصت طلبی سیاسی انتقاد کرد و ادعا کرد که قصد دارد نامزدی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۴ آماده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This, to us, highlights the opportunism of this conference in failing to address the pressing basic issues which confront women.
[ترجمه گوگل]این برای ما، فرصت طلبی این کنفرانس را در عدم رسیدگی به مسائل اساسی مبرمی که با زنان مواجه است، برجسته می کند
[ترجمه ترگمان]این موضوع، برای ما، فرصت طلبی این کنفرانس را در ناتوانی در پرداختن به مسایل اساسی اساسی که با زنان رو به رو می شوند، برجسته می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A different view of royal opportunism can be seen in the confirmation of charters for leading monasteries outside the demesne.
[ترجمه گوگل]دیدگاه متفاوتی از فرصت‌طلبی سلطنتی را می‌توان در تأیید منشور برای صومعه‌های پیشرو در خارج از دمزنه مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]دیدگاه متفاوتی از فرصت طلبی پادشاه را می توان در تایید of برای صومعه های پیشرو در خارج از the دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is blatant, undisguised opportunism by management, showing preference for what can be done, rather than what should be done.
[ترجمه گوگل]این یک فرصت طلبی آشکار و پنهان از سوی مدیریت است که ترجیح می دهد آنچه را که می توان انجام داد، به جای آنچه که باید انجام داد
[ترجمه ترگمان]بدون آشکار بودن فرصت طلبی توسط مدیریت، نشان دادن اولویت برای آنچه که می تواند انجام شود، به جای آنچه که باید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Etiquette became debauchery but opportunism still fuelled the conversation.
[ترجمه گوگل]آداب معاشرت به هرزگی تبدیل شد، اما فرصت طلبی همچنان به گفتگو دامن می زد
[ترجمه ترگمان]اتیکت به هرزگی تبدیل شد، اما فرصت طلبی هنوز این گفتگو را تحریک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Republicans, still angered by the Bridgeport opportunism that cheated them of a seat, made Daley suffer for it.
[ترجمه گوگل]جمهوری‌خواهان که هنوز از فرصت‌طلبی بریجپورت که آنها را فریب داد، خشمگین بودند، دیلی را به خاطر آن رنج برد
[ترجمه ترگمان]جمهوری خواهان، که هنوز از the Bridgeport که آن ها را از یک صندلی فریب داده بودند، خشمگین بودند، دلی را برای این کار رنج برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was certainly more to it than mere opportunism.
[ترجمه گوگل]مطمئناً چیزی بیش از فرصت طلبی صرف در آن وجود داشت
[ترجمه ترگمان]قطعا بیش از یک مبارز وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Opportunism is a devious kind of self-interested behaviour.
[ترجمه گوگل]اپورتونیسم نوعی رفتار منفعت طلبانه است
[ترجمه ترگمان]opportunism نوعی رفتار devious است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In general, opportunism rather than predetermination is the key.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، فرصت طلبی به جای از پیش تعیین کردن، کلید اصلی است
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، فرصت طلبی به جای تصمیم گیری، کلید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرصت طلبی (اسم)
opportunism

انگلیسی به انگلیسی

• practice of seizing opportunities (often without regard for principles or ethics)
if you refer to someone's behaviour as opportunism, you mean they take advantage of any situation that will help them personally, without thinking about whether their actions are right or wrong; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : opportunity / opportunism / opportunist
✅️ صفت ( adjective ) : opportune / opportunist / opportunistic
✅️ قید ( adverb ) : opportunely
حزب باد گرا یا فرصت طلب، همانگونه که باد، تابع است؛ یعنی تابع جریان های سرد و گرم و از جای سرد به جای گرم در حرکت. یعنی امروز به چپ می وزد و ممکن است ساعتی دیگر یا فردا به سمت راست بوزد. حزب باد نیز موقعیتی شبیه به باد دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

کانفورمیست یا عضو حزب باد به فردی گفته میشود که فرصت طلبی را پیشه ی خود ساخته و به راحتی و به خوبی توانایی تغییر جهت دادن بر حسب دگرگونی اوضاع و همچنین به خاطر سود شخصی را دارد. به آن Opportunism نیز می گویند.

فرصت طلایی
فرصت طلبی

بپرس