orb

/ˈɔːrb//ɔːb/

معنی: گوی، جسم کروی، بدور مدار معینی گشتن، کروی شدن، احاطه کردن، بدور چیزی گشتن
معانی دیگر: کره، جسم سماوی (به ویژه خورشید و ماه و سیاره)، چشم، کره ی زمین، گردک، تیله، قبه، جغه، توپ، گندله، گوی گوهرنشان و چلیپادار (بخشی از آذین های پادشاهان اروپا)، هر چیز مدور (مانند چرخ یا دیسک یا حلقه)، گردونه، چرخه، دایره، پرهونه، (قدیمی - نجوم) مدار، (ستاره خوانی) قلمرو نفوذ ستاره یا سیاره، (قدیمی) قلمرو، حوزه ی فعالیت، به صورت کره درآوردن، گوی کردن، گندله کردن، به صورت دایره درآوردن، پرهون کردن، دایره کردن، (شعر قدیم) احاطه کردن، محاصره کردن، عالم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a spherical body such as a globe or planet.
مترادف: sphere
مشابه: ball, globe, planet, round

(2) تعریف: an eye or eyeball.
مترادف: eye, eyeball
مشابه: peeper
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: orbs, orbing, orbed
• : تعریف: to make into the form of a sphere.
مترادف: sphere
مشابه: round

جمله های نمونه

1. The red orb of the sun sank beneath the horizon.
[ترجمه گوگل]گوی قرمز خورشید در زیر افق فرو رفت
[ترجمه ترگمان]گوی سرخ رنگ خورشید در زیر افق فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The moon's round orb would shine high in the sky, casting its velvety light on everything.
[ترجمه گوگل]گوی گرد ماه در بلندی آسمان می درخشید و نور مخملی خود را بر همه چیز می تابید
[ترجمه ترگمان]کره ماه در آسمان می درخشید و نور مخملی آن بر همه چیز می تابید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The orb at the top of the rod symbolizes this ideal condition.
[ترجمه گوگل]گوی بالای میله نماد این شرایط ایده آل است
[ترجمه ترگمان]گوی نوک چوب به عنوان یک وضعیت ایده آل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Barbarossa's own depiction shows imperial regalia of orb and sceptre.
[ترجمه گوگل]تصویری که بارباروسا خود او را به تصویر کشیده است، رگالهای امپراتوری از گوی و عصا را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]depiction سرخ موی سرخ و عصای سلطنت را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We were shown a bullet-ridden orb, lying on the ground, that had once decorated the church spire.
[ترجمه گوگل]به ما یک گوی گلوله زده روی زمین نشان داده شد که زمانی مناره کلیسا را ​​تزئین کرده بود
[ترجمه ترگمان]ان گوی شیشه ای را به ما نشان داده بودند که روی زمین افتاده بود و یک زمانی مناره کلیسا را تزیین کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You unpack the orb from the heavy - duty insulation stuffed around it.
[ترجمه گوگل]شما گوی را از عایق سنگینی که در اطراف آن پر شده است باز می کنید
[ترجمه ترگمان]تو گوی رو از یه پوشش سنگین که دورش پیچیده شده باز می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A large ship climbed from the orb of Karkason.
[ترجمه گوگل]یک کشتی بزرگ از گوی کرکاسون بالا رفت
[ترجمه ترگمان]یک کشتی بزرگ از گوی of بالا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A few days before the midair save, another orb had been successfully recovered after a gentle landing in the sea.
[ترجمه گوگل]چند روز قبل از نجات میانی، یک گوی دیگر پس از فرود ملایم در دریا با موفقیت بازیابی شد
[ترجمه ترگمان]چند روز قبل از آن که هوا در هوا شناور شود، کره دیگری با موفقیت بعد از فرود ملایمی در دریا پیدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On the night stand was a translucent orb atop a triangular clock.
[ترجمه گوگل]روی پایه شب یک گوی نیمه شفاف بالای یک ساعت مثلثی قرار داشت
[ترجمه ترگمان]در ایستگاه شب یک گوی شفاف بر روی ساعت ۳ سه گوش دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. EJB container, Transaction service, Timer Service, Orb, Session Replication Module and other components in GlassFish application server use Shoal for accessing and interacting with cluster members.
[ترجمه گوگل]کانتینر EJB، سرویس تراکنش، سرویس تایمر، گوی، ماژول تکرار جلسه و سایر مؤلفه‌ها در سرور برنامه GlassFish از Shoal برای دسترسی و تعامل با اعضای کلاستر استفاده می‌کنند
[ترجمه ترگمان]کانتینر EJB، سرویس Transaction، سرویس Timer، Orb، ماژول تکرار نشست و اجزای دیگر در سرور برنامه کاربردی از Shoal برای دسترسی و تعامل با اعضای خوشه استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Orb of Fire now also increases attack speed by 10 %.
[ترجمه گوگل]Orb of Fire هم اکنون سرعت حمله را 10 درصد افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]Orb آتش هم اکنون سرعت حمله را تا ۱۰ درصد افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sigil of Silence : LeBlanc projects an orb towards her target, dealing magic damage and marking the target for 5 seconds.
[ترجمه گوگل]Sigil of Silence: لبلانک یک گوی را به سمت هدف خود پرتاب می کند، آسیب جادویی وارد می کند و هدف را به مدت 5 ثانیه علامت گذاری می کند
[ترجمه ترگمان]sigil سکوت: LeBlanc یک کره را به سمت هدف خود هدایت می کند، با جادو به هدف خود برخورد می کند و هدف را برای ۵ ثانیه مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fixed the orb air attack speeds for the Blood Mage, Pit Lord, and Fire Lord.
[ترجمه گوگل]سرعت حمله هوایی گوی را برای Blood Mage، Pit Lord و Fire Lord ثابت کرد
[ترجمه ترگمان]حمله هوایی رو با سرعت زیادی برای خون Blood و لرد سیاه و لرد آتش نشانی درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It consists of a Sun orb flanked by two wings. The Egyptians traditionally depicted two serpents on the wings, representing the goddesses protecting Upper and Lower Egypt.
[ترجمه گوگل]از یک گوی خورشیدی تشکیل شده است که دو بال آن را احاطه کرده است مصریان به طور سنتی دو مار را بر روی بال ها نشان می دادند که نشان دهنده الهه های محافظ مصر علیا و سفلی بودند
[ترجمه ترگمان]آن متشکل از یک گوی خورشید است که دو بال آن را احاطه کرده است مصری ها به طور سنتی دو مار را بر روی بال ها به تصویر کشیده اند و به نمایندگی از الهه ها در مقابل مصر علیا و پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوی (اسم)
globe, sphere, ball, orb, clue, clew, rundle

جسم کروی (اسم)
sphere, orb

بدور مدار معینی گشتن (فعل)
orb

کروی شدن (فعل)
orb

احاطه کردن (فعل)
envelop, circle, ring, sphere, skirt, beset, hoop, orb, hedge, encircle, beleaguer, hem, corral, encompass, girdle, environ, pale, cincture, circuit, clip, whelm, ensphere, impale, insphere, laager

بدور چیزی گشتن (فعل)
orb, circumambulate

تخصصی

[ریاضیات] جسم کروی، گوی، بدور چیزی

انگلیسی به انگلیسی

• component in corba that acts as the interfacing program between the client and the server (computers)
circle, sphere, globe; heavenly sphere (i.e. sun, moon, etc.); any circular body; eye (literary)
an orb is something that is shaped like a ball, for example the sun or moon; a literary use.
an orb is also a small, ornamental ball with a cross on top that is carried by a king or queen in important ceremonies, for example when they are being crowned.

پیشنهاد کاربران

توی بازی God of War
میشه خون هایی که از کشتن جمع میکنی تا سلاح رو آپگرید کنی
چشم
گوی، تیله، گِردَک
گوی
کره

بپرس