orientate

/ˈɔːrɪənteɪt//ˈɔːrɪənteɪt/

معنی: سردرآوردن از، جهت یابی کردن
معانی دیگر: (خود را با چیزی به ویژه با محیط) تطبیق دادن، وفق دادن، سازگار کردن، همساز کردن، (در جهت معینی به ویژه در جهت مشرق) سوگیری کردن، قراول رفتن، رجوع شود به: orient، جهت یابی، راهنمایی، توجه بسوی خاور، اشناسازی

جمله های نمونه

1. it took him sometime to orientate himself to his new job
مدتی طول کشید تا با شغل جدیدش سازگار شد.

2. Try to orientate your students towards the science subjects.
[ترجمه گوگل]سعی کنید دانش آموزان خود را به سمت دروس علوم سوق دهید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید دانش آموزان خود را به سمت موضوعات علوم سوق دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It takes new students a while to orientate themselves to college life.
[ترجمه گوگل]دانشجویان جدید مدتی طول می کشد تا خود را به سمت زندگی دانشگاهی سوق دهند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان جدید مدتی طول می کشد تا خود را وقف زندگی کالج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It took him some time to orientate himself in his new school.
[ترجمه گوگل]مدتی طول کشید تا در مدرسه جدیدش جهت گیری کند
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا خودش را در مدرسه جدیدش راهنمایی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The mountaineers found it difficult to orientate themselves in the fog.
[ترجمه گوگل]کوهنوردان به سختی می توانستند در مه جهت گیری کنند
[ترجمه ترگمان]کوه نشین ان برایش مشکل بود که خود را در میان مه قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Leaves do orientate themselves toward the light, so turn the pots regularly.
[ترجمه گوگل]برگ ها خود را به سمت نور جهت می دهند، بنابراین گلدان ها را به طور منظم بچرخانید
[ترجمه ترگمان]برگ ها خودشان را به سمت نور هدایت می کنند، بنابراین ظروف را به طور مرتب تعویض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their leaves, stems and branches orientate themselves to the light, while their roots seek out minerals and water.
[ترجمه گوگل]برگ‌ها، ساقه‌ها و شاخه‌های آن‌ها خود را به سمت نور سوق می‌دهند، در حالی که ریشه‌هایشان به دنبال مواد معدنی و آب است
[ترجمه ترگمان]برگ ها، ساقه ها و شاخه های آن ها خودشان را در معرض نور قرار می دهند، در حالی که ریشه های آن ها به دنبال مواد معدنی و آب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Prose translation from Chinese to English should orientate itself ultimately towards Sino - western Comparative Aesthetics.
[ترجمه گوگل]ترجمه نثر از چینی به انگلیسی باید خود را در نهایت به سمت زیبایی شناسی تطبیقی ​​غربی سوق دهد
[ترجمه ترگمان]ترجمه نثر از زبان چینی به انگلیسی باید در نهایت خود را به Aesthetics تطبیقی Sino و غربی بکشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is it orientate to go on the mission and business of enterprise of the company then, and has made the strategic objective system in three stages of development of Huayuan company inthe future.
[ترجمه گوگل]آیا آن را جهت گیری در ماموریت و کسب و کار شرکت از آن زمان، و سیستم هدف استراتژیک در سه مرحله از توسعه شرکت Huayuan در آینده ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]آیا این شرکت قصد دارد به ماموریت و کسب وکار شرکت ادامه دهد و نظام هدف استراتژیک در سه مرحله توسعه شرکت Huayuan در آینده را ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How do we orientate the function of internal accounting control?
[ترجمه گوگل]چگونه عملکرد کنترل داخلی حسابداری را جهت گیری کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانیم عملکرد کنترل داخلی را کنترل کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Adopt the imported brakes and motors of Italy, orientate exactly and maintain long life.
[ترجمه گوگل]ترمزها و موتورهای وارداتی ایتالیا را بپذیرید، دقیقا جهت گیری کنید و عمر طولانی را حفظ کنید
[ترجمه ترگمان]لاستیک های وارد شده و موتورهای ایتالیا را به طور دقیق در نظر بگیرید و زندگی طولانی را حفظ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Orientate orientation Take a vertical photo: Snap one immediately after taking a horizontal.
[ترجمه گوگل]جهت گیری عکس عمودی بگیرید: بلافاصله پس از گرفتن یک عکس افقی، یک عکس بگیرید
[ترجمه ترگمان]جهت گیری عمودی عکس عمودی داشته باشید: یک عکس فوری پس از گرفتن یک عکس افقی بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To discover indistinguishable breast lesions and orientate them accurately for the operation.
[ترجمه گوگل]برای کشف ضایعات غیر قابل تشخیص سینه و جهت دهی دقیق آنها برای عمل
[ترجمه ترگمان]کشف ضایعات پستان غیرقابل تشخیص و orientate آن ها به طور دقیق برای عملیات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Orientate the diode with the cathode toward the door switch to quickly brighten the lamp, or reverse the direction to quickly turn it off.
[ترجمه گوگل]دیود را با کاتد به سمت سوئیچ درب قرار دهید تا لامپ به سرعت روشن شود یا جهت خاموش شدن سریع آن را برعکس کنید
[ترجمه ترگمان]استفاده از دیود را با کاتد به سمت در سوییچ کنید تا به سرعت لامپ روشن شود، یا جهت را معکوس کنید تا به سرعت آن را خاموش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سردرآوردن از (فعل)
understand, start up, crop up, orientate, sort out

جهت یابی کردن (فعل)
orientate, orient

انگلیسی به انگلیسی

• orient or be oriented; place in a particular position; become familiar with (especially a new place or location); guide, lead; turn to a place in the east
when you orientate yourself, you discover where you are by looking at a map, or by searching for familiar places or objects.

پیشنهاد کاربران

آشنا کردن
سوق دادن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : orient / orientate
✅️ اسم ( noun ) : orientation
✅️ صفت ( adjective ) : oriented / orientated
✅️ قید ( adverb ) : _
گرایش
● Be orientated: معطوف به چیزی شدن، جهت گرفتن به سمتی
●. . . orientate yourself/herself:سر دراوردن از اینکه کجا هستی از نظر مکانی
● آشنا شدن با شرایط جدید
be oriented to/towards/around something/somebody
همسو شدن با شخصی/چیزی؛ هم جهت شدن با شخصی/چیزی؛
Cambridge 16
ok
now i''ll briefly help you to orientate yourselves around the site
تعیین جهت کردن، جهت گرفتن، جهت گیری کردن
مشخص کردن مکان خود

بپرس