out of the question

/aʊt ʌv ðə ˈkwɛsʧən//aʊt ɒv ðə ˈkwɛsʧən/

غیر ممکن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: not worthy of consideration; unthinkable.
مترادف: inconceivable, unthinkable

- Your proposal is out of the question.
[ترجمه مرضیه اسلامی] سوال بی موردیست
|
[ترجمه learner] پیشنهاد شما عملی نیست . شدنی نیست .
|
[ترجمه گوگل] پیشنهاد شما دور از ذهن است
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد شما منتفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. A trip to New Zealand is out of the question this year.
[ترجمه محمد رضا] سفری به نیوزیلند امسال غیر ممکن است
|
[ترجمه گوگل]امسال سفر به نیوزلند دور از ذهن است
[ترجمه ترگمان]سفری به نیوزیلند در سال جاری منتفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We cannot go out in this weather—it is out of the question.
[ترجمه marzieh] ما نمیتوانیم در این هوا بیرون بریم این غیرممکن است
|
[ترجمه گوگل]ما نمی‌توانیم در این هوا بیرون برویم - بحثی نیست
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم در این شرایط آب و هوا بیرون برویم - این منتفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The noise redoubled, and sleep was out of the question.
[ترجمه گوگل]سر و صدا دو برابر شد و خواب اصلاً مطرح نبود
[ترجمه ترگمان]صدا مضاعف شد و به خواب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A new bicycle is out of the question we can't afford it.
[ترجمه گوگل]یک دوچرخه جدید دور از ذهن است که ما نتوانیم آن را بخریم
[ترجمه ترگمان]یک دوچرخه جدید از این سوال است که ما نمی توانیم از عهده مخارج آن برآییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Another trip abroad this year is out of the question.
[ترجمه گوگل]سفر دیگری به خارج از کشور در سال جاری دور از ذهن است
[ترجمه ترگمان]یک سفر دیگر در خارج از کشور در سال جاری منتفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The evacuation of civilians remains out of the question while the fighting continues.
[ترجمه گوگل]در حالی که درگیری ها ادامه دارد، تخلیه غیرنظامیان مطرح نیست
[ترجمه ترگمان]تخلیه غیر نظامیان همچنان خارج از این مساله است در حالی که جنگ ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sleep — during this interval is out of the question.
[ترجمه گوگل]خواب - در طول این فاصله قابل بحث نیست
[ترجمه ترگمان]خواب - در طول این فاصله، خارج از سوال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Missing school to watch the football match is out of the question.
[ترجمه فاطمه محمدی] اجازه نداری ازمدرسه دربری و به جاش مسابقه فوتبال تماشا کنی
|
[ترجمه گوگل]از دست دادن مدرسه برای تماشای مسابقه فوتبال دور از ذهن است
[ترجمه ترگمان]مدرسه ناقص برای تماشای مسابقه فوتبال خارج از این سوال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That's out of the question.
[ترجمه learner] آن محاله . آن غیرممکنه .
|
[ترجمه گوگل]این به سوال مربوط نیست
[ترجمه ترگمان]این منتفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is totally out of the question to postpone the midnight deadline.
[ترجمه گوگل]به تعویق انداختن مهلت نیمه شب کاملاً دور از ذهن است
[ترجمه ترگمان]این کاملا منتفی است تا موعد نیمه شب را به تعویق بیندازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Demilitarization of the country was out of the question.
[ترجمه گوگل]غیرنظامی کردن کشور مورد بحث نبود
[ترجمه ترگمان]demilitarization از این کشور خارج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Defending yourself was out of the question.
[ترجمه محمد رضا] دفاع از خود بلاتردید و مسلم است
|
[ترجمه learner] دفاع شخصی غیرممکن بود
|
[ترجمه گوگل]دفاع از خود دور از ذهن بود
[ترجمه ترگمان]پس خودت را از این موضوع منصرف کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To withhold religious liberty was out of the question.
[ترجمه گوگل]ممانعت از آزادی مذهبی دور از ذهن بود
[ترجمه ترگمان]خودداری از آزادی مذهبی از این سوال نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. First of all, batch processing is out of the question.
[ترجمه learner] اول از همه , پردازش دسته ای غیرممکنه . یعنی پردازش فقط آنلاینه یا برخطه .
|
[ترجمه گوگل]اول از همه، پردازش دسته ای مطرح نیست
[ترجمه ترگمان]اول از همه، پردازش دسته ای خارج از مساله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• no way, absolutely not, there is nothing to talk about

پیشنهاد کاربران

غیر قابل بحث. . . غیر ممکن بودن. . . امکان نداشتن
The bill is on me. i won't let you pay. it's out of the question
صورت حساب پای منه. نمیگذارم تو پول بدی. این غیر قابل بحثه
محاله
هرگز اتفاق نمی افته
خارج از تصور
too impracticable or unlikely to merit discussion
not possible or allowed
ناممکن، غیر محتمل، خیلی دور از ذهن
Asking my father for money was completely out of the question.
The class ends at 2, and leaving before then is out of the question.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/out-of-the-question
حرفشم نزن
Impossible
غیرممکن
بعید
دور از ذهن
غیر ممکن،
اصلاً حرفش هم نزن،
امکان نداره
غیر ممکن،
امکان نداره،
اصلاً حرفشو هم نزن،
صحبتشو هم نکن
[عامیانه] ممنوع، غیر ممکن، غیر عملی،
اصلا و ابدا
چیزی یا کاری بسیار نشدنی
غیرعملی، غیرممکن، ناممکن، غیر قابل بحث
به معنی غیر ممکن، غیر قابل انجام
غیر ممکن,
Don't expect me to do that again. It's absolutely out of the question.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس