overcook

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cooks, cooking, cooked
• : تعریف: to cook for a longer period than necessary or desired.

- Turn off the heat under the vegetables or you'll overcook them.
[ترجمه گوگل] حرارت زیر سبزیجات را خاموش کنید وگرنه آنها را زیاد می پزید
[ترجمه ترگمان] گرما رو زیر سبزیجات خاموش کن یا you رو می سوزونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. If you overcook the cabbage it'll turn to mush.
[ترجمه گوگل]اگر کلم را بیش از حد بپزید تبدیل به ماس می شود
[ترجمه ترگمان]اگه you رو overcook تبدیل به mush میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She took particular care not to overcook the meat.
[ترجمه گوگل]او مراقب بود که گوشت زیاد پخته نشود
[ترجمه ترگمان]او مواظب بود که گوشت را پاک نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If you overcook the pancakes they will be difficult to roll.
[ترجمه گوگل]اگر پنکیک ها را بیش از حد بپزید، چرخاندن آن ها دشوار می شود
[ترجمه ترگمان]اگه یه خورده پنکیک ها رو overcook مشکلی برامون پیش نمیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't overcook your food as this can lower the vitamin and mineral content.
[ترجمه گوگل]غذای خود را زیاد نپزید زیرا این کار می تواند محتوای ویتامین و مواد معدنی را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]غذای خود را نخورید چون این می تواند مقدار ویتامین و مواد معدنی را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Do not overcook meat or it will be chewy.
[ترجمه گوگل]گوشت را زیاد نپزید وگرنه جویدنی می شود
[ترجمه ترگمان]گوشت را کباب نکنید و یا سفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Do not overcook. Drain beans, place in a large bowl, and cool.
[ترجمه گوگل]زیاد نپزید لوبیاها را آبکش کنید، در یک کاسه بزرگ بریزید و خنک کنید
[ترجمه ترگمان]overcook نکنید در یک کاسه بزرگ لوبیا بریزید و خنک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tip: Do not overcook cake as it will dry out while cooling in tin.
[ترجمه گوگل]نکته: کیک را بیش از حد نپزید زیرا در حالت سرد شدن در قالب خشک می شود
[ترجمه ترگمان]نکته: کیک را نخورید چون در هنگام سرد شدن در قلع خشک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mind you, I still wouldn't want to really overcook it in the wet.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید، من هنوز نمی خواهم واقعاً آن را در آب خیس بپزم
[ترجمه ترگمان]فکرش را بکن، من هنوز هم دلم نمی خواهد واقعا آن را در هوای مرطوب بشنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But don't overcook cabbage as only uncooked cabbage can do you good.
[ترجمه گوگل]اما کلم را زیاد نپزید زیرا فقط کلم نپخته می تواند برای شما مفید باشد
[ترجمه ترگمان]اما cabbage رو به خاطر کلم پخته don خوبی هم می تونه برات مفید باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do not overcook as you will lose the nutrients and colour with prolonged cooking.
[ترجمه گوگل]زیاد نپزید زیرا با پخت طولانی مواد مغذی و رنگ خود را از دست خواهید داد
[ترجمه ترگمان]این کار را نکنید چون مواد غذایی و رنگ را با پخت طولانی از دست خواهید داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Be sure not to overcook it.
[ترجمه گوگل]حتما زیاد نپزید
[ترجمه ترگمان]اطمینان داشته باشید که این کار را نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chutney should have a nice texture; be careful not to overcook.
[ترجمه گوگل]چاتنی باید بافت خوبی داشته باشد مواظب باش زیاد نپزد
[ترجمه ترگمان]Chutney باید بافت خوبی داشته باشد؛ مراقب باشید که to نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Add mustard sauce, season and bring to the boil very quickly so as not to overcook meat.
[ترجمه گوگل]سس خردل را اضافه کنید، مزه دار کنید و خیلی سریع بجوشانید تا گوشت زیاد نپزد
[ترجمه ترگمان]سس خردل را اضافه کنید و به سرعت به جوش بیاورید تا گوشت overcook نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It does take longer to cook than wheat pasta (about 12-14 minutes) but be sure not to overcook as these taste best al dente.
[ترجمه گوگل]پختن آن نسبت به ماکارونی گندم بیشتر طول می کشد (حدود 12 تا 14 دقیقه) اما مطمئن شوید که بیش از حد پخته نمی شود زیرا این ماکارونی بهترین طعم را دارد
[ترجمه ترگمان]این کار طولانی تر از پاستا (حدود ۱۲ تا ۱۴ دقیقه)طول می کشد، اما مطمئن شوید که به عنوان بهترین al al نیستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cook too long; burn meal

پیشنهاد کاربران

بیش از اندازه پختن
مثال:
The chicken was overcooked and dry.
مرغ بیش از حد پخته شده بود و خشک بود.
برای مثال
Heat food for too long
پخت بیش از حد، زیادی پختن غذا
سوزاندن، بیش از حد پختن غذا
غذای سوخته
سوزاندن غذا
سوزندن غذا

بپرس