overcrowding

/ˈoʊvərˌkraʊdɪŋ//ˌəʊvəˈkraʊdɪŋ/

جمله های نمونه

1. To ease the problem of overcrowding, new prisons will be built.
[ترجمه گوگل]برای رفع مشکل ازدحام بیش از حد، زندان های جدیدی ساخته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]برای رفع مشکل ازدحام، زندان های جدید ساخته خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Prefabrication was the solution for widespread overcrowding.
[ترجمه گوگل]پیش ساخته راه حل برای ازدحام گسترده بود
[ترجمه ترگمان]prefabrication راه حل برای ازدحام گسترده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rising prison population and overcrowding add up to a real crisis.
[ترجمه گوگل]افزایش جمعیت زندان ها و ازدحام بیش از حد به یک بحران واقعی تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]افزایش جمعیت زندان ها و ازدحام بیش از حد به بحران واقعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The students were protesting at overcrowding in the university hostels.
[ترجمه Fati] دانشجویان به ازدیاد جمعیت در خوابگاه های دانشگاه اعتراض کردند
|
[ترجمه گوگل]اعتراض دانشجویان به ازدحام بیش از حد خوابگاه های دانشگاه بود
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در این دانشگاه به ازدحام بیش از حد اعتراض داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I saw so many people overcrowding in the room than I expected.
[ترجمه گوگل]من افراد زیادی را دیدم که بیش از حد انتظار داشتم در اتاق شلوغ شده بودند
[ترجمه ترگمان]خیلی از مردم بیشتر از اونی که انتظار داشتم توی اتاق شلوغ بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Overcrowding has taxed the city's ability to deal with waste.
[ترجمه گوگل]ازدحام بیش از حد، توانایی شهر برای مقابله با زباله را کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]Overcrowding بر توانایی شهر برای مقابله با زباله مالیات پرداخت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Students were protesting at overcrowding in the university hostels.
[ترجمه گوگل]دانشجویان به ازدحام بیش از حد خوابگاه های دانشگاه اعتراض کردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در این دانشگاه به ازدحام بیش از حد اعتراض داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Overcrowding is so bad that prisoners have to sleep in shifts, while others have to stand.
[ترجمه گوگل]ازدحام بیش از حد آنقدر بد است که زندانیان باید در شیفت بخوابند، در حالی که دیگران باید بایستند
[ترجمه ترگمان]Overcrowding آنقدر بد است که زندانیان باید در شیفت بخوابند، در حالی که دیگران مجبور به ایستادن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Overcrowding imposes mental strains.
[ترجمه گوگل]ازدحام بیش از حد فشارهای روحی را تحمیل می کند
[ترجمه ترگمان]Overcrowding فشار روانی را تحمیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Overcrowding and poor sanitary conditions led to disease in the refugee camps.
[ترجمه گوگل]ازدحام بیش از حد و شرایط بد بهداشتی منجر به بیماری در کمپ های پناهندگان شد
[ترجمه ترگمان]Overcrowding و شرایط بهداشتی ضعیف منجر به بیماری در اردوگاه های پناهندگان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Overcrowding makes prison life even harder to bear.
[ترجمه گوگل]ازدحام بیش از حد، تحمل زندگی در زندان را سخت تر می کند
[ترجمه ترگمان]Overcrowding زندگی زندان حتی سخت تر از آن است که تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are plans to relieve overcrowding in the village.
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای رفع ازدحام بیش از حد در روستا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای کاهش ازدحام در روستا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Investment in the railway network would reduce overcrowding on the roads.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری در شبکه راه آهن باعث کاهش ازدحام بیش از حد در جاده ها می شود
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری در شبکه راه آهن ازدحام را در جاده ها کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Overcrowding and poor sanitation are common problems in prisons.
[ترجمه گوگل]ازدحام بیش از حد و بهداشت نامناسب از مشکلات رایج در زندان ها است
[ترجمه ترگمان]فاضلاب و بهداشت ضعیف مشکلات رایج در زندان ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Overcrowding remains a large obstacle to improving conditions.
[ترجمه گوگل]ازدحام بیش از حد یک مانع بزرگ برای بهبود شرایط باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]Overcrowding همچنان مانع بزرگی برای بهبود شرایط باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• state of being overcrowded; act of excessively filling
if there is overcrowding in a place, there is not enough room for all the people living there.

پیشنهاد کاربران

به هم ریختگی
روی هم افتادگی دندان ها ( در Recording 2a درس دوم کتاب Vocabulary for IELTS کمبریج )
ازدحام ( جمعیت ) ، شلوغی ( بیش از حد ) ، انبوهی جمعیت،
طبق کتاب آموزش پزشکی Zubair
شلوغی بیش از حد ( برنامه درسی )
There is an ever - present danger of overcrowding the curriculum with content
ازدحام جمعیت
ازدحام
روی هم افتادن دندان ها
ازدیاد جمعیت
ازدیاد
جمعیت بیش از حد
نبود اتاق کافی برای همه افراد ساکن در یک مکان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس