overflow

/ˈovərˌfloʊ//ˌəʊvəˈfləʊ/

معنی: طغیان، سرریز، طغیان اب، اضافی، سیل، طغیان کردن، سرشار شدن یا کردن لبریز شدن
معانی دیگر: لبریز شدن یا کردن، سرشار کردن یا شدن، سر رفتن، لب پر زدن، (رودخانه و دریاچه و غیره) طغیان کردن، سیل زده کردن، (بسیار) فراوان بودن، وفور داشتن، سرشار بودن، مقداری که سر می رود یا لبریز می شود، سرشاری، لبریزی، فراوانی، لوله ی لبریزی (برای بردن آبگونه ای که لبریز می شود)، مخرج لبریزی، لبریزگاه

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: overflows, overflowing, overflowed
(1) تعریف: to flow over the top edge of a containing channel or receptacle.
مترادف: flood, overrun

- The river overflows each spring.
[ترجمه Zahra r] رودخانه هر بهار لبریز میشود.
|
[ترجمه مصطفی 007] هر بهار رودخانه طغیان کرده و لبریز میشود.
|
[ترجمه پدرام] هربهارروخانه سرریزمیکند
|
[ترجمه گوگل] رودخانه هر بهار طغیان می کند
[ترجمه ترگمان] رودخانه هر بهار پر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of a containing channel or receptacle, to be overfilled, so that its contents flow over the top edge.
مترادف: flood, overrun

- The blocked toilet overflowed.
[ترجمه گوگل] توالت مسدود شده سرریز شد
[ترجمه ترگمان] توالت مسدود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to spill from one space into another.
مشابه: flood, flow, spill

- The crowd overflowed into the hallway.
[ترجمه گوگل] جمعیت به راهرو سرازیر شد
[ترجمه ترگمان] جمعیت در راهرو جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to be or become full or overly full.
مترادف: brim, fill
مشابه: abound, flood, overrun, spill, teem

- Her heart overflowed with love.
[ترجمه گوگل] قلبش پر از عشق شد
[ترجمه ترگمان] قلبش سرشار از عشق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to flood over or across.
مترادف: deluge, flood, inundate, overrun
مشابه: engulf, overspread, submerge

- The river overflowed its banks and the adjacent fields.
[ترجمه گوگل] رودخانه از سواحل و مزارع مجاور طغیان کرد
[ترجمه ترگمان] این رودخانه طغیان سواحل خود و مزارع مجاور را فراگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to spill out of, because of overfilling.
مشابه: overrun

- The milk overflowed the mug.
[ترجمه مینا] شیر از ماگ سر رفت
|
[ترجمه گوگل] شیر از لیوان سرریز شد
[ترجمه ترگمان] شیر لیوان را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to fill (something) beyond its capacity; overfill.
مترادف: flood, overrun

- She overflowed the tub.
[ترجمه گوگل] او از وان لبریز شد
[ترجمه ترگمان] او از وان سر در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: that which escapes containment because of overfilling; excess.
مشابه: excess, runoff, spill

- We caught the overflow in a bucket.
[ترجمه گوگل] سرریز را در سطل گرفتیم
[ترجمه ترگمان] ما the رو تو یه سطل گیر آوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act or fact, or an instance, of overflowing.
مشابه: excess, overrun

(3) تعریف: an outlet from which excess liquid may exit.
مشابه: drain, drainpipe, gutter, spill, spillway

جمله های نمونه

1. (wordsworth) an overflow of powerful feelings recollected in tranquility
سرشاری احساسات نیرومند که در هنگام آرامش به خاطر خطور می کند

2. (wordsworth) the instantaneous overflow of powerful feelings. . .
لبریز شدن آنی احساسات قوی . . .

3. the milk boiled and started to overflow
شیر جوشید و شروع کرد به سر رفتن.

4. Put a bowl underneath to catch the overflow.
[ترجمه گوگل]یک کاسه زیر آن قرار دهید تا سرریز را بگیرید
[ترجمه ترگمان] یه کاسه رو بذار زیرش تا the رو بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The overflow will be accommodated in another hotel.
[ترجمه گوگل]سرریز در هتل دیگری اسکان داده می شود
[ترجمه ترگمان]سرریز در یک هتل دیگر جا داده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The water butt catches the overflow from this pipe.
[ترجمه گوگل]ته آب سرریز را از این لوله می گیرد
[ترجمه ترگمان]جریان آب، سرریز را از این لوله می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The overflow from the bath is blocked.
[ترجمه nm] طغیان ابی که از حمام می امد بسته شد
|
[ترجمه گوگل]سرریز از حمام مسدود شده است
[ترجمه ترگمان]سرریز شدن حمام مسدود شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The overflow from the bath ran on to the floor.
[ترجمه nm] ابی که از حمام می امد بر روی فرش جاری شد
|
[ترجمه گوگل]سرریز حمام روی زمین دوید
[ترجمه ترگمان]overflow از حمام به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We must harness the rivers which overflow annually.
[ترجمه گوگل]ما باید رودخانه هایی را که سالانه سرریز می شوند مهار کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید روده ای که سالانه سرریز می شوند را مهار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Stop the overflow from the cistern.
[ترجمه گوگل]سرریز از مخزن را متوقف کنید
[ترجمه ترگمان]the را از داخل آب انبار دست نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I put a bucket underneath to catch the overflow from the water tank.
[ترجمه گوگل]یک سطل زیر آن گذاشتم تا سرریز آب مخزن را بگیرم
[ترجمه ترگمان]یک سطل را زیر آن قرار دادم تا سرریز مخزن آب را بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I found a smaller hall for the overflow from the main meeting.
[ترجمه گوگل]یک سالن کوچکتر برای سرریز از جلسه اصلی پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]من تالار کوچک تری را برای سرازیر شدن سیل از جلسه اصلی پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Riverside General had been built as an overflow hospital for Tewkesbury and Gloucester and surrounding areas.
[ترجمه گوگل]ریورساید جنرال به عنوان یک بیمارستان سرریز برای Tewkesbury و Gloucester و مناطق اطراف آن ساخته شده بود
[ترجمه ترگمان]Riverside به عنوان یک بیمارستان سرریز برای Tewkesbury و Gloucester و مناطق اطراف بنا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fig. 7 Index sequential files - overflow block Random access offers another way of organising data on disk for quick access.
[ترجمه گوگل]شکل 7 فهرست فایل های متوالی - بلوک سرریز دسترسی تصادفی راه دیگری برای سازماندهی داده ها روی دیسک برای دسترسی سریع ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]شکل ۷ فهرست overflow فایل های متوالی، دسترسی تصادفی، راه دیگری برای سازمان دهی داده ها بر روی دیسک برای دسترسی سریع ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Turn off the water so the sink doesn't overflow.
[ترجمه محمد24] اب رو ببندد تا سینک یرریز نکند
|
[ترجمه گوگل]آب را ببندید تا سینک سرریز نشود
[ترجمه ترگمان]آب را خاموش کن تا سینک لبریز نشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طغیان (اسم)
outbreak, riot, sedition, rebellion, outburst, insurgency, insurgence, insurrection, revolt, overflow, uprising, high water, rage of the sea, rout

سرریز (اسم)
overflow

طغیان اب (اسم)
overflow

اضافی (اسم)
extension, surplusage, overflow

سیل (اسم)
sill, flood, spate, torrent, flux, deluge, overflow, mudflow

طغیان کردن (فعل)
rise, uprise, rebel, flood, mutiny, overflow

سرشار شدن یا کردن لبریز شدن (فعل)
overflow

تخصصی

[عمران و معماری] سرریز
[کامپیوتر] سرریز . - سرریز - نوعی شرایط خطا که هنگام کستردگی نتیجه ی محاسبه و جانگرفتن آن در فضای موجود روی می دهد. مثلاً جمع 65535+1 موجب سرریزی درکامپیوتر می شود که از ثباتهای بدون 16 بیتی استفاده می کند، زیرا 2به توان 16-1 =65535 بزرگترین عدد صحیح است که می تواند در آن فرمت جای گیرد، و یا بدتر از آن، اگر کامپیوتر سرریز را تشخیص ندهد، ممکن است 65535+1=0 شود، بدون اینکه خطا رابه کاربر اطلاع دهد.
[برق و الکترونیک] سرریر 1. شرایطی که به هنگام زیادتر شدننتیجه عملیات حسابی از ظرفیت نمایش عدد در یک کامپیوتر دیجیتال پیش می آید . 2. رقم نقلی از این شرایط به دست می آید . - سرریز
[مهندسی گاز] سررفتن، لبریزشدن، اضافی
[زمین شناسی] سرریز
[نساجی] لبریز
[ریاضیات] تجاوز از حد، هزینه ی عمومی، سرریز، هزینه ی غیر تولیدی
[معدن] سرریز (جدایش)
[آب و خاک] جریان روگذر، سرریز، سرریزی،غرقاب شدن
[شیمی] سر ریز
[زمین شناسی] آبریز، ریزش، لبریز شدن ،لبریزى ،طغیان
[نساجی] قلیان - مغتشش شدن

انگلیسی به انگلیسی

• spillage; abundance, plenitude; surplus, extra; malfunction in which a program tries to store data when there is no free space in the memory (computers)
spill over, be filled to the point of flowing over; fill to the point of running over
if a liquid or a river overflows, it flows over the edges of the container it is in or the place where it is.
if something is overflowing with things, it is too full of them.
if someone is overflowing with a feeling, they are experiencing it very strongly and show this in their behaviour.
an overflow is a hole or pipe through which liquid can flow out of a container when it gets too full.

پیشنهاد کاربران

Overflow with people
مملو از جمعیت
زیاده از حد بودن
چیز سرریز شده
چیز اضافی
لبریز شدن یا سرریز شدن - flow over the edges or limits
سرریز ( شدن، کردن ) ، لبریز ( شدن ) ، به وفور داشتن، سرشار بودن، احساس قوی داشتن
به معنی سر ریز کردن مثلا سر ریز کردن اب
پر و پیمون. مالامال. لب به لب. لبریز
لبریز شدن

بپرس