overhaul

/ˌoʊvəˈhɔːl//ˌəʊvəˈhɔːl/

معنی: پیاده کردن، سراسر بازدید کردن، پیاده کردن و دوباره سوار کردن
معانی دیگر: (دقیقا) بازبینی کردن، معاینه کردن، بررسی کردن، تعمیر کامل کردن، (موتور و غیره) پیاده کردن و اجزای معیوب را عوض یا تعمیر و تنظیم کردن، واسازی کردن، بازسازی کردن، بازبینی، بازدید، مرمت، نوسازی، سبقت گرفتن، جلو زدن از، (به ویژه برای بازبینی و تعمیر)از جای خود درآوردن، پیاده کردن (موتور و غیره)، پیاده سوار کردن، برای تعمیر پیاده کردن، پیاده سوار کردن و بازدیدموتور

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overhauls, overhauling, overhauled
(1) تعریف: to go over thoroughly, taking apart as necessary and making all needed repairs.
مشابه: doctor, fix, mend, rebuild, renew, renovate, repair, restore, revamp, service

(2) تعریف: to catch up to; overtake, as in a race.
مترادف: catch, catch up, overtake
مشابه: beat, outrun, outstrip, pass
اسم ( noun )
• : تعریف: a thorough examination and repair.
مشابه: examination, inspection, mend, repair

- an engine overhaul
[ترجمه گوگل] تعمیرات اساسی موتور
[ترجمه ترگمان] موتور اتومبیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to overhaul an engine
موتور را تعمیر کردن

2. an engine overhaul
تعمیر موتور

3. our legal system needs a major overhaul
نظام قضایی ما به اصلاحات اساسی نیاز دارد.

4. i went to the doctor for my annual overhaul
برای معاینه سالیانه نزد دکتر رفتم.

5. the government apparatus is in need of a complete overhaul
دستگاه دولت نیاز به اصلاحات اساسی دارد.

6. The tax system has undergone a complete overhaul.
[ترجمه گوگل]سیستم مالیاتی دستخوش بازنگری کامل شده است
[ترجمه ترگمان]سیستم مالیاتی به طور کامل دست خوش تغییرات کامل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A mechanic is coming to overhaul the engine.
[ترجمه گوگل]یک مکانیک می آید تا موتور را تعمیر کند
[ترجمه ترگمان]یک مکانیک برای تعمیر موتور به اینجا می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's possible that he could overhaul you.
[ترجمه گوگل]این امکان وجود دارد که او بتواند شما را بازسازی کند
[ترجمه ترگمان]امکانش هست که اون به شما ملحق بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I took my motorbike in for an overhaul.
[ترجمه گوگل]موتورمو بردم برای تعمیرات اساسی
[ترجمه ترگمان]من موتور سیکلت خود را برای بازرسی به آنجا بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The study says there must be a complete overhaul of air traffic control systems.
[ترجمه گوگل]این مطالعه می گوید که باید یک بازنگری کامل در سیستم های کنترل ترافیک هوایی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این مطالعه می گوید بازبینی کامل سیستم های کنترل ترافیک هوایی باید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It did need to overhaul techniques.
[ترجمه گوگل]نیاز به بازنگری تکنیک ها داشت
[ترجمه ترگمان]لازم بود که این تکنیک را تعمیر و مرتب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was explicit about his intention to overhaul the party's internal voting system.
[ترجمه گوگل]او به صراحت در مورد قصد خود برای اصلاح سیستم رأی گیری داخلی حزب صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او در مورد قصد خود برای تغییر سیستم رای گیری داخلی این حزب، صریح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The government plans to overhaul the health service.
[ترجمه گوگل]دولت قصد دارد خدمات بهداشتی را بازنگری کند
[ترجمه ترگمان]دولت قصد دارد تا خدمات بهداشتی را تعمیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The car needs a complete overhaul .
[ترجمه گوگل]ماشین نیاز به تعمیرات اساسی دارد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل نیاز به تعمیر کامل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I've taken my typewriter in for an overhaul.
[ترجمه گوگل]من ماشین تحریر را برای تعمیرات اساسی برده ام
[ترجمه ترگمان]I را برای یک overhaul انتخاب کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Overhaul your body with a cleansing detox.
[ترجمه گوگل]بدن خود را با سم زدایی پاکسازی کنید
[ترجمه ترگمان]بدنت رو با یه سم زدایی پاک میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیاده کردن (فعل)
disembark, take down, set down, disassemble, demodulate, dismount, dismantle, overhaul, unsaddle

سراسر بازدید کردن (فعل)
overhaul

پیاده کردن و دوباره سوار کردن (فعل)
overhaul

تخصصی

[مهندسی گاز] تعمیرات کلی، تعمیرات اساسی
[زمین شناسی] بازسازی اساسی، تعمیرات اساسی بازرسی کامل همراه با تعمیرات لازم و یا اصلاحات به منظور عملکرد و کارآیی بهینه و مطلوب یک واحد تجهیز یا بخشی از آن .
[ریاضیات] پیاده کردن دستگاه، تعویض دوره ای، تعمیر دوره ای، تعمیر کلی، امتحان کردن، تعمیر کردن، تعمیرات اساسی

انگلیسی به انگلیسی

• renovation; overall repair; general inspection for defects before repair
renovate; make overall repairs; examine for defects before making repairs; overtake, catch up with
if you overhaul a piece of equipment, you clean and check it, and repair it if necessary.
if you overhaul a system or method, you examine it carefully and change it in order to improve it. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a major overhaul of the country's educational system.

پیشنهاد کاربران

بازآماد
بازآماد، تعمیرات اساسی
بازسازی کردن
در امور نظامی، به طور خاص در مورد هواگردها،
به معنی "بازآماد"
To completely change a system so that it works more effectively
یک سیستم را بطور کامل با هدف مؤثرتر و کارآمدتر کردن آن، تغییر دادن
The government has recently overhauled the healthcare system
...
[مشاهده متن کامل]

Prime Minister Benjamin Netanyahu has allegedly said that if there is a civil war over the government’s plan to drastically overhaul the judiciary, it will be the fault of President Isaac Herzog, a report said Sunday
The school chose to overhaul its curriculum by equipping classrooms with new technology

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/overhaul?q=overhaul
بازنگری
به مجموعه عملیات های : بازبینی ، عیب یابی ، تعمیر و رفع عیب و یا تعویض قطعات و المان و اجزای معیوب و فرسوده در یک کارخانه پتروشیمی یا یک پالایشگاه نفت و گاز ، اصطلاحا اورهال گفته می شود. این عملیات اورهال
...
[مشاهده متن کامل]
با قطع خوراک ورودی به کارخانه و از مدار تولید خارج کردن کل سیستم شروع می شود . بازبینی جز به جز از کلیه اجزا خط تولید و کلیه پیکرهء کارخانه جهت پیدا کردن عیب های پنهان صورت می گیرد. رفع این عیب های پنهان و عیب هایی که از قبل مشخص شده بوده است به منظور نوسازی ، امکان ادامهء تولید ، پیشگیری از بروز نقصان های بزرگ و غیرقابل جبران در سیستم وهمچنین افزایش پایایی ، دوام و طول عمر سیستم خط تولید و کل کارخانه انجام می شود.

overhaul ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: بازآماد
تعریف: تعمیر و آماده‏سازی هر وسیله با پیاده‏کردن قطعات اصلی و فرعی، شامل بازدید و قطعه‏گذاری و تراشکاری و تعمیر موتور که به سوار کردن و بستن قطعات و بازدید نهایی ختم می‏شود
تعمیر کلی ( کردن ) , بازبینی کلی ( کردن )
# an engine overhaul
# The car needs a complete overhaul
# our legal system needs a major overhaul
# a mechanic is coming to overhaul the engine
# The plan was completely overhauled
باز آمادگی ، فرا بازآمادگی
باز آماد. . . یعنی دوباره آماده کردن
بازآمدسازی
انفجار بزرگ
تجدید ساختار
تعمیر و اصلاح اساسی
بازبینی کردن ( روانشناسی )
سرویس کردن ( فعل )
سرویس ( اسم )
رعایت نکردن استاندارهای مونتاژ
معیوب بودن
عدم تطابق با نمونه کار

دمونتاژ:معیوب بودن، رعایت نکرن استاندارد مونتاژ
بازسازی
تغییر گسترده، تحول عظیم
معاینه کردن به طور دقیق
تحول
تعمیرات عمومی ، تعمیرات کلی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس