overrun

/ˌoʊvəˈrʌn//ˌəʊvəˈrʌn/

معنی: تجاوز، تجاسر، اب لبریز شده، تاراج کردن، تاخت و تاز کردن، سرتاسر محلی را فراگرفتن
معانی دیگر: پایمال کردن، زیر پا گذاشتن، رد شدن (از روی چیزی)، فراتر رفتن، گذشتن از، خارج شدن، بر تاختن، مورد تاخت و تاز قرار دادن، شکست دادن، درهم شکستن و عبور کردن، اشغال کردن، فرا گرفتن، هجوم آوردن، تفاوت هزینه ی واقعی و هزینه ی پیش بینی شده، فزون شدگی، فزونی، لبریز شدن، سر رفتن، سرشار شدن، (قدیمی) رجوع شود به: outrun

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overruns, overrunning, overran, overrun
(1) تعریف: to sweep across and dominate quickly, as an invading population, or a plague.
مترادف: invade
مشابه: conquer, engulf, overcome, overtake, overwhelm, penetrate, raid, ravage, swarm, vanquish

- The Tatars overran much of Russia in the thirteenth century.
[ترجمه گوگل] تاتارها بیشتر روسیه را در قرن سیزدهم تسخیر کردند
[ترجمه ترگمان] تاتارها در قرن سیزدهم بیشتر به روسیه تاخت و تاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to spread throughout, taking hold, as an infestation, an idea, or a growth of plant life.
مترادف: infest, penetrate, permeate, pervade, swarm
مشابه: beset, engulf, invade, overspread, spread, suffuse

- The garden has been overrun with weeds.
[ترجمه گوگل] باغ پر از علف های هرز شده است
[ترجمه ترگمان] باغ پر از علف شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to run past (a place or limit); overshoot.
مترادف: exceed, overextend, overreach, overshoot, overstep
مشابه: overdo, pass, surpass

- The meeting overran the scheduled time.
[ترجمه گوگل] جلسه از زمان مقرر گذشته بود
[ترجمه ترگمان] جلسه به زمان برنامه ریزی شده هجوم برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to overflow; flood.
مترادف: deluge, flood, inundate, overflow
مشابه: engulf, overspread, submerge

- The creek overran its banks.
[ترجمه گوگل] نهر از کناره های آن گذشت
[ترجمه ترگمان] نهر طغیان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to overflow; flood.
مترادف: flood, overflow
مشابه: submerge
اسم ( noun )
(1) تعریف: an instance in which, or the amount by which, actual costs exceed estimated costs.
مشابه: excess

(2) تعریف: an instance of overrunning.
مشابه: excess, overflow

جمله های نمونه

1. cost overrun
فزونی هزینه

2. the island was overrun by rats
جزیره مورد هجوم موش های صحرایی قرار گرفت.

3. the jungle has overrun the city's ruins
جنگل خرابه های شهر را فراگرفته است.

4. The house was overrun with mice.
[ترجمه گوگل]خانه پر از موش بود
[ترجمه ترگمان]خانه پر از موش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The house was completely overrun with mice.
[ترجمه گوگل]خانه کاملاً پر از موش بود
[ترجمه ترگمان]خانه کاملا پر از موش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Enemy soldiers had overrun the island.
[ترجمه گوگل]سربازان دشمن جزیره را زیر گرفته بودند
[ترجمه ترگمان]سربازان دشمن جزیره را تسخیر کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Roman Empire was overrun by Nordic barbarians.
[ترجمه گوگل]امپراتوری روم توسط بربرهای نوردیک تسخیر شد
[ترجمه ترگمان]امپراطوری روم، به وسیله بربرها، مورد تاخت و تاز قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The stores were overrun with rats and mice.
[ترجمه گوگل]فروشگاه ها پر از موش و موش بود
[ترجمه ترگمان]انبارها پر از موش و موش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It looks as if we're going to overrun our budget.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ما قصد داریم از بودجه خود عبور کنیم
[ترجمه ترگمان]اینطور به نظر می رسد که ما قصد داریم بودجه خود را تصرف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our kitchen is overrun with cockroaches.
[ترجمه گوگل]آشپزخانه ما پر از سوسک است
[ترجمه ترگمان] آشپزخونه ما پر از سوسک هاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The plains were overrun by Tartar hordes.
[ترجمه گوگل]دشت ها توسط انبوهی از تارتارها تسخیر شده بود
[ترجمه ترگمان]دشت ها با دسته های تاتار پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Poland was overrun by the Russian army.
[ترجمه گوگل]لهستان توسط ارتش روسیه تسخیر شد
[ترجمه ترگمان]لهستان توسط ارتش روسیه مورد تاخت و تاز قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I prefer you not to overrun on this next time.
[ترجمه گوگل]من ترجیح می دهم دفعه بعد در این مورد زیاده روی نکنید
[ترجمه ترگمان] من ترجیح میدم دفعه بعد به من حمله نکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The countryside was overrun by marauding bands.
[ترجمه گوگل]حومه شهر توسط گروه‌های موسیقی غارتگر اشغال شده بود
[ترجمه ترگمان]حومه شهر پر از گروه های غارتگر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Presently the fields have been overrun by weeds.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر مزارع تحت تأثیر علف های هرز قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که زمین ها پر از علف و علف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجاوز (اسم)
violation, offense, attack, assault, belligerence, infringement, encroachment, transgression, belligerency, overrun

تجاسر (اسم)
overrun

اب لبریز شده (اسم)
overrun

تاراج کردن (فعل)
devastate, overrun

تاخت و تاز کردن (فعل)
ravage, foray, overrun

سرتاسر محلی را فراگرفتن (فعل)
overrun

تخصصی

[عمران و معماری] زیادراه - اضافه جریان
[کامپیوتر] هنگامی که داده در حال ورود یا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز می کند که نیازمند ضرفیت کانال بیشتری میباشد .
[زمین شناسی] اضافه جریان آب
[صنعت] افزایش هزینه

انگلیسی به انگلیسی

• invasion of country; infestation; extension; military victory; inundation, flooding; excess of printed materials
invade; infest; swarm; triumph; exceed; print excess amount
if an army overruns a country or an area, it succeeds in occupying it quickly.
if a place is overrun with animals or plants, there are too many of them there.
if an event or meeting overruns, it continues for a longer time than it should have.
see also overran.

پیشنهاد کاربران

Went on longer than
overrun ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: اضافه حجم
تعریف: اختلاف حجم بریده شده با حجم برآوردشده، هنگامی که حجم بریده شده از حجم برآوردشده بیشتر باشد
پر کردن . زمان یا پول بیشتر گرفتن . کنترل را به دست گرفتن
تجاوز کردن یا حمله کردن یک کشور به کشور دیگر
مازاد هزینه
فعل:
پرکردن/شدن، لبریز کردن/شدن، مملو از چیزی کردن/شدن، از یه حد/میزان مشخص تجاوز کردن/عبور کردن/فراتر رفتن/بالا زدن
به تسخیر درآوردن مکانی
اسم:
اضافه تولید
اضافه هزینه

فرا رَوی ، فرارفت
Take more time or money than was intended
Take more time or money that was intended
فراتر رفتن از حد مجاز
[در صنایع غذایی]افزایش حجم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس