oversupply

/ˌovərsəˈplaɪ//oversuppli/

(کالا و محصول و غیره)، بیش از حد عرضه کردن، بازار را اشباع کردن، عرضه فزونی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: oversupplies
• : تعریف: a supply in excess of need or demand.
مشابه: glut, overabundance, superfluity, surfeit, surplus
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: oversupplies, oversupplying, oversupplied
• : تعریف: to supply too much of.
مشابه: glut, load, saturate

جمله های نمونه

1. oversupply has softened the price of crude oil
تولید بیش از نیاز قیمت نفت خام را پایین آورده است.

2. The coffee market is suffering from oversupply.
[ترجمه گوگل]بازار قهوه از مازاد عرضه رنج می برد
[ترجمه ترگمان]بازار قهوه از oversupply رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We have an oversupply of unsold cars in the garage showroom.
[ترجمه گوگل]ما در نمایشگاه گاراژ مازاد خودروهای فروش نرفته داریم
[ترجمه ترگمان]ما یه ماشین تعمیر ماشین تو مغازه گاراژ داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Today oversupply has helped bring down London rents to bargain basement levels.
[ترجمه گوگل]امروزه عرضه بیش از حد به کاهش اجاره بهای لندن به سطوح زیرزمینی کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]امروز oversupply به پایین آوردن rents لندن برای رسیدن به سطوح زیرزمین کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That kind of oversupply, he figures, could push prices back down to $ 18 a barrel or so.
[ترجمه گوگل]به نظر او، این نوع مازاد عرضه می تواند قیمت ها را به 18 دلار در هر بشکه یا بیشتر کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]او گفت که این نوع of می تواند قیمت ها را تا ۱۸ دلار بشکه یا به همین ترتیب کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Geest warned in the autumn that oversupply in the final quarter of 1995 would severely hamper its full-year bottom line.
[ترجمه گوگل]Geest در پاییز هشدار داد که عرضه بیش از حد در سه ماهه پایانی سال 1995 به شدت بازده کل سال آن را مختل خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]Geest در پاییز هشدار داد که oversupply در ربع آخر سال ۱۹۹۵ به شدت به خط پایان سال خود ضربه خواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. High-cost oversupply has been compounded by extremely low demand.
[ترجمه گوگل]مازاد عرضه با هزینه بالا با تقاضای بسیار کم همراه شده است
[ترجمه ترگمان]oversupply با هزینه بالا با تقاضای بسیار پایین ترکیب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Natural gas is expected oversupply in medium term.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود گاز طبیعی در میان مدت بیش از حد عرضه شود
[ترجمه ترگمان]گاز طبیعی در میان مدت انتظار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "We will probably see oversupply in the near future, " said Shigeo Sugawara from Sompo Japan Nippon Koa Asset Management.
[ترجمه گوگل]Shigeo Sugawara از Sompo Japan Nippon Koa Asset Management می گوید: «احتمالاً در آینده نزدیک شاهد عرضه مازاد خواهیم بود
[ترجمه ترگمان]Shigeo Sugawara از Sompo ژاپن Nippon Koa مدیریت دارایی گفت: \" ما احتمالا oversupply را در آینده نزدیک خواهیم دید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Overexpansion of tea fields has led to oversupply.
[ترجمه گوگل]گسترش بیش از حد مزارع چای منجر به عرضه بیش از حد شده است
[ترجمه ترگمان]احیای حوزه های چای منجر به oversupply شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The current tea market could be characterized by oversupply, rising cost and falling price.
[ترجمه گوگل]بازار چای فعلی را می توان با عرضه بیش از حد، افزایش هزینه و کاهش قیمت مشخص کرد
[ترجمه ترگمان]بازار چای فعلی را می توان با oversupply، افزایش قیمت و کاهش قیمت مشخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To my knowledge, there is an oversupply of such goods.
[ترجمه گوگل]تا آنجا که من می دانم، عرضه بیش از حد این کالاها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر من، یه عالمه کالا هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Using more natural gas, in oversupply and cheap relative to oil, is an obvious choice.
[ترجمه گوگل]استفاده از گاز طبیعی بیشتر، در عرضه مازاد و ارزان نسبت به نفت، یک انتخاب بدیهی است
[ترجمه ترگمان]استفاده از گاز طبیعی بیشتر، در oversupply و نسبت به نفت، یک انتخاب آشکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The oversupply of grain led to lower prices so that the revenue Food and Agriculture standards.
[ترجمه گوگل]عرضه بیش از حد غلات منجر به کاهش قیمت ها شد به طوری که درآمد غذا و کشاورزی استاندارد شد
[ترجمه ترگمان]افزایش قیمت گندم منجر به قیمت های پایین تر شد، به طوری که استانداردهای غذایی و کشاورزی در آن گنجانده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• supply in excess (provisions, equipment, gear, etc.)

پیشنهاد کاربران

( خرده فروشی ) مازاد موجودی، مازاد نیاز
اشباع کردن
تامین مازاد

بپرس