pack up

/pæk ʌp//pæk ʌp/

1- دست از عملی کشیدن، (کاری را) ول کردن، در دکان را تخته کردن 2- خراب شدن، از کار افتادن

جمله های نمونه

1. Let's pack up and get ready to start at once.
[ترجمه Viana] دست از عملی کشیدن ( کار )
|
[ترجمه بایدینا] بسته ی پیک نیک برای همه چی
|
[ترجمه ترجمه عرشیا] دست از عملی کشیدن
|
[ترجمه گوگل]بیایید بارها را جمع کنیم و برای شروع آماده شویم
[ترجمه ترگمان]بیا وسایلت رو جمع کنیم و یه بار دیگه شروع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was told to pack up all of his letters and personal belongings.
[ترجمه گوگل]به او گفته شد که تمام نامه ها و وسایل شخصی خود را جمع کند
[ترجمه ترگمان]به او گفتند که تمام نامه هایش و وسایل شخصی خود را جمع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He might soon pack up his assignment and return to the United States.
[ترجمه گوگل]او ممکن است به زودی کار خود را جمع کند و به ایالات متحده بازگردد
[ترجمه ترگمان]او ممکن است به زودی ماموریت خود را به پایان برساند و به آمریکا باز گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was told by the boss to pack up.
[ترجمه گوگل]رئیس به او گفته بود وسایلش را جمع کند
[ترجمه ترگمان]اون به رئیس گفته بود که گروه رو جمع کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The firm will probably pack up and move northwest.
[ترجمه گوگل]شرکت احتمالاً وسایل خود را جمع کرده و به سمت شمال غرب حرکت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]شرکت احتمالا گروه را جمع خواهد کرد و به شمال غربی حرکت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I think we might as well pack up and go home.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم ممکن است وسایلمان را جمع کنیم و به خانه برگردیم
[ترجمه ترگمان]فکر کنم بهتر باشه گروه رو جمع و جور کنیم و بریم خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He'd left me to pack up the mail and post it off.
[ترجمه گوگل]او مرا رها کرده بود تا نامه ها را جمع کنم و پست کنم
[ترجمه ترگمان]او مرا رها کرده بود تا نامه ها را جمع کنم و آن را پست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Business is terrible I might as well pack up.
[ترجمه گوگل]تجارت وحشتناک است من هم ممکن است وسایل را جمع کنم
[ترجمه ترگمان]کار و کاسبی خیلی بد است که من هم باید جمع و جورش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's time to pack up. Let's have lunch.
[ترجمه گوگل]وقت جمع کردن وسایل است بیایید ناهار بخوریم
[ترجمه ترگمان]وقتشه که خودمونو جمع و جور کنیم بیا ناهار بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What made you pack up a good job like that?
[ترجمه گوگل]چه چیزی باعث شد که چنین شغل خوبی را ببندی؟
[ترجمه ترگمان]چی باعث شد که یه کار خوب انجام بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm about to pack up my things and go home.
[ترجمه نارینا برقی] من می خواهم وسایلم را جمع کنم و به خانه برگردم
|
[ترجمه گوگل]من دارم وسایلم را جمع می کنم و می روم خانه
[ترجمه ترگمان]می خوام وسایلم رو جمع کنم و برم خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If you don't work well, you'd better pack up.
[ترجمه گوگل]اگر خوب کار نمی کنید، بهتر است وسایلتان را جمع کنید
[ترجمه ترگمان]اگر خوب کار نکنی، بهتر است وسایلت را جمع کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When should a conflict cause an individual to pack up and leave a job or organisation?
[ترجمه گوگل]چه زمانی یک تعارض باید باعث شود که یک فرد وسایل خود را جمع کند و یک کار یا سازمان را ترک کند؟
[ترجمه ترگمان]چه زمانی یک تعارض می تواند باعث شود که فردی یک شغل و یا سازمان را ترک و ترک کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And in the morning she would pack up and quietly leave, would never see this disturbing family again.
[ترجمه گوگل]و صبح بارها را جمع می کرد و بی سر و صدا می رفت و دیگر هرگز این خانواده مزاحم را نمی دید
[ترجمه ترگمان]و در آن روز صبح زود از خواب بیدار می شد و به آرامی از خانه خارج می شد و دیگر این خانواده مزاحم را نمی شد دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

زهورا در رفته
بار و بندیل بستن
آقای علی اکبر منصوری در جمله I am about to pack up my things and go home یه اشتباه ترجمه ای دارند.
ایشون about را در این جمله، تقریبا معنی کردند؛ درصورتی که about در اینجا معانی زیر را میده:
در شرف، در آستانه
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه صحیح جمله:
من در شرف بستن چمدان و رفتن به خانه هستم
من دارم چمدانم را می بندم و میرم خونه
وقتی یه کاری در آینده بسیار نزدیک میخواد رخ بده، از about استفاده میشه. مثال دیگه:
She is about to ring the doorbell. Don't forget that as soon as she comes in, say happy birthday out loud.
الانه که زنگ در را بزنه. یادتون باشه به محض اینکه اومد داخل، با صدای بلند بگید تولدت مبارک

ول کردن
Packup #collect
جمع کردن , برداشتن , جمع و جور کردن , گذاشتن داخل … و دست برداشتن
ایلتس جنرال ۱۲ تست ۵ ریدینگ صفحه ۱۸:
For mobile climbing wall:
Quick to set up and pack up
جمع و جور شدن
چمدان را بستن! جمع و جور کردن همه وسایلت باهم و داخل یک چمدان گذاشتن.
I am about to pack up my things and go home
من تقریبا دارم چمدونم را می بندم و میروم به خانه. یا من تقریبا دارم وسایلم را جمع میکنم که بگذارم داخل چمدون و بروم به خانه!
...
[مشاهده متن کامل]

2 - به معنی ، ترک کردن یا دست برداشتن از انجام کاری ( غیر رسمی و انگلیسی بریتانیایی ) مثال:
he packed up his teaching job after 5 years
او بعد از پنج سال از شغل آموزگاری دست برداشت.

بپرس