parameter

/pəˈræmətər//pəˈræmɪtə/

معنی: پارامتر، مقدار معلوم و مشخص، مقداری از یک مدار، نسبت میان تقاطع دو سطح
معانی دیگر: پراسنجه، شاخص، محدودیت، (جمع) حدود و ثغور، محدوده ها، (ریاضی) پارامون، پراما، پرما

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: parametric (adj.), parametrical (adj.)
(1) تعریف: any of a set of specifications or limits, the value or variations of which determine the form or behavior of something.

- The ruling redefined the parameters of freedom of speech.
[ترجمه گوگل] این حکم مجدداً پارامترهای آزادی بیان را تعریف کرد
[ترجمه ترگمان] این حکم پارامترهای آزادی بیان را دوباره تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) a boundary or limit.

- The children's parents set parameters with respect to when they could watch television.
[ترجمه گوگل] والدین کودکان پارامترهایی را با توجه به زمان تماشای تلویزیون تعیین می کنند
[ترجمه ترگمان] والدین بچه ها نسبت به زمانی که می توانستند تلویزیون تماشا کنند، پارامترهایی را تنظیم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a constant or variable term in a mathematical expression that restricts or determines the form of that expression.

جمله های نمونه

1. It is the parameter of distribution.
[ترجمه گوگل]این پارامتر توزیع است
[ترجمه ترگمان]این پارامتر توزیع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Targets may be set for any parameter that can be measured as the project proceeds, such as cost, time and performance.
[ترجمه گوگل]اهداف ممکن است برای هر پارامتری که می تواند در طول پروژه اندازه گیری شود، مانند هزینه، زمان و عملکرد، تنظیم شود
[ترجمه ترگمان]اهداف ممکن است برای هر پارامتر تعیین شوند که می توان آن ها را به صورت درآمد حاصل از پروژه، مانند هزینه، زمان و عملکرد ارزیابی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In a logical net, the parameter values are the settings of the bits in the cells of its RAM chips.
[ترجمه گوگل]در یک شبکه منطقی، مقادیر پارامتر، تنظیمات بیت‌ها در سلول‌های تراشه‌های رم آن هستند
[ترجمه ترگمان]در یک شبکه منطقی، مقادیر پارامتر تنظیمات بیت های درون the RAM است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. MODULES/ - is an input parameter specifying the modules in the package which are to be read out.
[ترجمه گوگل]MODULES/ - یک پارامتر ورودی است که ماژول های بسته را که باید خوانده شوند مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]MODULES \/ - یک پارامتر ورودی است که ماژول های بسته را مشخص می کند که قرار است در آن خوانده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. ERROR-RETURN-DETAIL - is a return parameter providing a report of errors encountered during the attempt to list the package structure.
[ترجمه گوگل]ERROR-RETURN-DETAIL - یک پارامتر بازگشتی است که گزارشی از خطاهای رخ داده در طول تلاش برای فهرست کردن ساختار بسته ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]خطا - بازگشت مجدد - یک پارامتر برگشتی است که گزارش خطا در حین تلاش برای لیست کردن ساختار بسته را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The parameter m is often chosen to be 0. 3 which separates the resonant frequency by about 5% from the critical frequency.
[ترجمه گوگل]پارامتر m اغلب 0 3 انتخاب می شود که فرکانس تشدید را حدود 5% از فرکانس بحرانی جدا می کند
[ترجمه ترگمان]پارامتر m اغلب انتخاب می شود تا ۰ باشد که فرکانس تشدید را حدود ۵ % از فرکانس بحرانی جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A parameter can be specified to limit the list to the root package only.
[ترجمه گوگل]پارامتری را می توان برای محدود کردن لیست فقط به بسته ریشه تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]پارامتر می تواند برای محدود کردن فهرست فقط برای بسته ریشه مشخص شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. USER-INPUT/ - is an input parameter specifying the package being prepared for approval and the filename to contain the listings.
[ترجمه گوگل]USER-INPUT/ - یک پارامتر ورودی است که بسته در حال آماده سازی را برای تایید و نام فایل را مشخص می کند تا لیست ها را در بر بگیرد
[ترجمه ترگمان]ورودی \/ - ورودی یک پارامتر ورودی است که مشخص می کند بسته برای تایید آماده است و نام فایل حاوی فهرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. RETURN-DETAIL/ - is a return parameter providing a report of the errors encountered during the attempt to prepare the package for approval.
[ترجمه گوگل]RETURN-DETAIL/ - یک پارامتر بازگشتی است که گزارشی از خطاهای رخ داده در طی تلاش برای آماده سازی بسته برای تأیید ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]بازگشت - DETAIL \/ - یک پارامتر برگشتی برای ارائه گزارش خطاها در طول تلاش برای آماده سازی بسته برای تایید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. USER-INPUT is an input parameter specifying the module name and information you wish to update.
[ترجمه گوگل]USER-INPUT یک پارامتر ورودی است که نام ماژول و اطلاعاتی را که می خواهید به روز کنید مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]ورودی - ورودی یک پارامتر ورودی است که نام ماژول و اطلاعاتی که می خواهید به روز رسانی شود را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Here, current rather than potential is the estimated parameter.
[ترجمه گوگل]در اینجا، جریان به جای پتانسیل پارامتر برآورد شده است
[ترجمه ترگمان]در اینجا، جریان به جای پتانسیل، پارامتر تخمینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The dynamics and parameter values could be selected to exhibit chaos; or they could be selected to preclude chaos.
[ترجمه گوگل]دینامیک و مقادیر پارامتر را می توان برای نشان دادن هرج و مرج انتخاب کرد یا می توان آنها را برای جلوگیری از هرج و مرج انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]دینامیک و ارزش های پارامتر را می توان برای نمایش هرج و مرج انتخاب کرد؛ یا آن ها را می توان برای جلوگیری از هرج و مرج انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No other morphometric or laboratory parameter showed such a constant trend at the individual level.
[ترجمه گوگل]هیچ پارامتر مورفومتریک یا آزمایشگاهی دیگری چنین روند ثابتی را در سطح فردی نشان نداد
[ترجمه ترگمان]هیچ پارامتر morphometric و یا پارامتر آزمایشگاهی روند ثابتی را در سطح فردی نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Using enzyme concentration as the bifurcation parameter it was possible to induce reversible transitions between periodic and chaotic behavior.
[ترجمه گوگل]با استفاده از غلظت آنزیم به عنوان پارامتر انشعاب، می توان انتقال برگشت پذیر بین رفتار دوره ای و آشفته را القا کرد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از غلظت آنزیم به عنوان پارامتر bifurcation امکان ایجاد گذاره ای برگشت پذیر بین رفتار دوره ای و هرج و مرج فراهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پارامتر (اسم)
parameter

مقدار معلوم و مشخص (اسم)
parameter

مقداری از یک مدار (اسم)
parameter

نسبت میان تقاطع دو سطح (اسم)
parameter

تخصصی

[علوم دامی] پارامتر، فراسنجه .
[شیمی] پارامتر
[کامپیوتر] پارامتر
[برق و الکترونیک] پارامتر کمیتی که می توان مقادیر دلخواهی به آن نسبت داد مانند مقدار مشخصه ترانزیستور یا لامپ خلأ یا مقدار عنصری از مدار . پارامتر معمولاً در طول مدت مجموعه ای از شرایط معین تغییر نمی کند. - پارامتر
[زمین شناسی] فراسنجه،پارامتر (بلورشناسی):هر کدام از طولهای محوری یا زوایای بین محوری که یک سلول واحد را تعریف می کند. مترادف: lattice constant (ثابت شبکه) (آمار):(الف)عددی که یک جمعیت یا جامعه آماری را تشریح می کند. مقایسه شود با: statistics، ب) یکی از مقادیر ثابت یا متغیر در یک معادله یا عبارت ریاضی (ج) گروهی از مشخصات فیزیکی که مقادیر آن ها، ویژگیها و رفتار یک سیستم را تعیین می کند د) مترادفی تقریبی برای متغیر.
[ریاضیات] مقدار مشخص، پارامتر، برسنج
[آمار] پارامتر
[آب و خاک] فراسنجه، پارامتر

انگلیسی به انگلیسی

• variable which determines the form of a function; value which is transferred to a function or program and affects its operation (computers)
parameters are factors or limits which affect the way something can be done or made; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. {ریاضی و فیزیک} پارامتر ۲. عامل. شاخص ۳. محدودیت. حد
مثال:
We must remain within the parameters of the budget.
ما باید در درون شاخص ها {و محدوده} بودجه باقی بمانیم.
a set of facts or a fixed limit that establishes or limits how something can or must happen or be done
مجموعه ای از حقایق یا یک محدودیت ثابت که تعیین می کند یا محدود می کند که چگونه چیزی می تواند یا باید اتفاق بیفتد یا انجام شود.
...
[مشاهده متن کامل]

** در علوم دقیق، پارامتر یا مؤلفه تعیین کننده، به یک مقدار ناشناخته یا متغیر گفته می شود که پس از اختصاص دادن مقدار نهایی به آن، وضعیت نهایی یک سیستم را تعیین می کند. برای نمونه: وضعیت قرارگیری کلید چراغ برق، پارامتری برای سیستم روشنایی در اتاق است. یا دمای تعیین شده برای ترموستات پارامتری برای سامانه گرمایشی است.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای پارامتر واژه های عامل یا مؤلفه را پیشنهاد کرده است.
The researchers must keep within the parameters of the experiment.
The central office sets/establishes the parameters that guide policy at the local level.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/parameter• https://en.wikipedia.org/wiki/Parameter
Parameters are factors or limits which affect the way something can be done or made; a formal word.
It is necessary to be aware of all the parameters that have a bearing on the design process.
آماره، فراسنجه، پراسنجه، عامل
رکن
parameter ( عمومی )
واژه مصوب: عامل
تعریف: هر عنصر یا جزء مهمی که سامانه ای را تعریف می کند و کار آن را تعیین یا محدود می کند |||متـ . مؤلفه
شاخصه، ویژگی
پیراحد/پیراسنج
parameter
واژه ای ایرانی - اُروپایی
parameter:para - met - er
para = پیش وَند : پیرا، پَرا، پَر= به اَطراف، دُور وُ بَر
met = سِتاکِ مید، مود وَ مای = اَندازه
er - = پَس وَندِ کُنَندِگی
گَرته بَرداری:پیرامودار، پیرامیدار، پَرامیدار، پَرامودار، 'پَرمودار، پَرمیدار
قاعده، محدوده یا معیار
بنیاده به نظرم بهتره
سنجش یار
عامل
Single parameter bid
پیشنهاد ( مناقصه/مزایده ) تک عاملی
اندازه
نمایه
بخش ، فرابخش
عامل ، فراعامل
مولفه ، شاخص ، متغیر ( زبانشناسی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس