parole

/pəˈroʊl//pəˈrəʊl/

معنی: عفو مشروط، قول شرف، قول مردانه، بقید قول شرف آزاد ساختن
معانی دیگر: (در اصل) قول شرف (به ویژه قول اسیر جنگی که در عوض آزادی از شرکت مجدد در جنگ خودداری خواهد کرد)، شروط مربوط به قول شرف، پیروی از قول شرف، (حقوق) آزادی به قید التزام، آزادی زندانی به شرط آنکه تا مدت معین محدودیت ها و شرایط معینی را رعایت کند، (مهجور - ارتش) اسم عبور، اسم شب، (حقوق) به قید التزام آزاد کردن، با قول نیک رفتاری آزاد کردن، ازادی زندانیان واسرا بقیدقول شرف، بقید قول شرف ازادساختن، قول شرف داده درمورد زندانی واسیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the release of a prisoner before his or her punishment is finished, with conditions of good behavior to be fulfilled.

(2) تعریف: the time during which such a released prisoner is bound by conditions of parole.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: paroles, paroling, paroled
مشتقات: parolable (adj.)
• : تعریف: to release on parole.

جمله های نمونه

1. on parole
آزاد به قید التزام

2. he will be on parole for two more years
آزادی او تا دو سال دیگر به قید التزام خواهد بود.

3. The judge paroled the juvenile offenders on condition that they report to him every three months.
[ترجمه گوگل]قاضی مجرمان نوجوان را به شرطی آزاد کرد که هر سه ماه یکبار به او گزارش دهند
[ترجمه ترگمان]قاضی مجرمان نوجوان را به شرطی که هر سه ماه یک بار به او گزارش دهند، آزاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Since the prisoner has been rehabilitated, his family is exploring the possibility of having him paroled.
[ترجمه Mrjn] چون رفتار زندانی اصلاح شده است، خانواده اش درصدد یافتن راهی برای امکان آزادی مشروط او هستند.
|
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این زندانی بازپروری شده است، خانواده او در حال بررسی امکان آزادی مشروط او هستند
[ترجمه ترگمان]از وقتی که متهم اصلاح شد، خانواده اش احتمال آزاد شدن او را کشف کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fugitive gave his parole not to try to escape again.
[ترجمه Mrjn] ( زندانی ) فراری متعهد شد که دوباره سعی نکند که فرار کند.
|
[ترجمه گوگل]فراری آزادی مشروط خود را داد تا دیگر تلاشی برای فرار نکند
[ترجمه ترگمان]فراری، عفو مشروط کرد که دیگر سعی نکند فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. People on parole must follow certain rules.
[ترجمه گوگل]افرادی که در آزادی مشروط هستند باید قوانین خاصی را رعایت کنند
[ترجمه ترگمان]افراد عفو مشروط باید قوانین خاصی رو دنبال کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was released on parole after serving two years.
[ترجمه گوگل]او پس از دو سال حبس به صورت مشروط آزاد شد
[ترجمه ترگمان]او پس از دو سال خدمت در آزادی مشروط آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His parole application is up for review next week.
[ترجمه گوگل]درخواست آزادی مشروط او هفته آینده مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]درخواست آزادی مشروط او برای بررسی هفته آینده آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They had broken their parole and fled.
[ترجمه گوگل]آنها آزادی مشروط خود را شکستند و فرار کردند
[ترجمه ترگمان]آزادی خود را شکسته و فرار کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If the Parole Board decides in his favour, the prisoner will be released.
[ترجمه گوگل]اگر هیئت آزادی مشروط به نفع او تصمیم بگیرد، زندانی آزاد خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اگر هیات عفو مشروط به نفع خود تصمیم بگیرد، زندانی آزاد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were released on parole for showing signs of repentance.
[ترجمه گوگل]آنها به دلیل نشان دادن علائم توبه با آزادی مشروط آزاد شدند
[ترجمه ترگمان]آزادی مشروط بر این بود که نشانه هایی از پشیمانی را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He committed a burglary while on parole.
[ترجمه گوگل]او در حین آزادی مشروط دست به سرقت زد
[ترجمه ترگمان]اون موقع عفو مشروط یه دزدی رو مرتکب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Reynolds was sentenced to life without parole.
[ترجمه گوگل]رینولدز به ابد بدون آزادی مشروط محکوم شد
[ترجمه ترگمان]رنلدز بدون آزادی مشروط به حبس ابد محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's been released on parole.
[ترجمه گوگل]او با آزادی مشروط آزاد شده است
[ترجمه ترگمان]از عفو مشروط آزاد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She will become eligible for parole in 19 months.
[ترجمه گوگل]او 19 ماه دیگر واجد شرایط آزادی مشروط می شود
[ترجمه ترگمان]او در عرض ۱۹ ماه صلاحیت آزادی مشروط را خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I'll never accept parole because that entails me accepting guilt.
[ترجمه گوگل]من هرگز آزادی مشروط را نمی پذیرم زیرا این مستلزم پذیرش گناه است
[ترجمه ترگمان]من هرگز عفو مشروطت رو قبول نمی کنم چون این باعث می شه احساس گناه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She hopes to be eligible for parole in 3 years.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است تا 3 سال دیگر واجد شرایط آزادی مشروط شود
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که در عرض سه سال صلاحیت عفو مشروط را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عفو مشروط (اسم)
parole, probation

قول شرف (اسم)
parole

قول مردانه (اسم)
parole

بقید قول شرف آزاد ساختن (فعل)
parole

تخصصی

[حقوق] قول شرف، التزام، عفو خصوصی

انگلیسی به انگلیسی

• conditionally released from jail; pledge or promise made by a prisoner that he will obey the terms of his release
be conditionally released from jail
when prisoners are given parole, they are released before their sentences are due to end, on condition that they behave well.
if prisoners are paroled, they are released before their sentences are due to end, on condition that they behave well.

پیشنهاد کاربران

قول شرف، قول مردانه
از دیدگاه sausage بیان شخصیی خاص است
specific individual utterance
اقامت مشروط
( law ) a conditional release from imprisonment that entitles the person to serve the remainder of the sentence outside the prison as long as the terms of release are complied with
. ( قانون ) آزادی مشروط از حبس که به فرد این حق را می دهد که تا زمانی که شرایط آزادی رعایت شده باشد باقیمانده مجازات را در خارج از زندان سپری کند.
...
[مشاهده متن کامل]

( linguistics ) parole, in typical translation, means 'speech'.
( زبان شناسی ) parole در ترجمه معمولی به معنای �سخنرانی� است.

در زبان شناسی به معنای گفتار است
رفتار یا عملکرد زبانی واقعی افراد، بر خلاف سیستم زبانی یک جامعه.
۱. قول شرف
۲. آزادی مشروط
۳. ( یک زندانی را ) تحت شرایط خاصی آزاد کردن
عفومشروط
زبان شناسی:
گفتار فردی
- آزادی با قول شرف
- آزادیِ مشروط
در بحث زبانشناسی این واژه معادل با speaking است . سخن گفتن/صحبت کردن
یعنی توانایی به کار بردن قوانین زبان برای صحبت کردن .
این واژه در مقابلِ کلمه ی langue ( زبان ) قرار میگیرد ، که همان قوانین به کار رفته در ساخت یک زبان میباشد. مثل قوانین گرامری٫ صرف ونحو و . . .
...
[مشاهده متن کامل]

( کاربرد نادر ) قول شرف
The fugitive gave his parole not to try to escape again.
عفو مشروط گرفتن
( ساختارگرایی زبان ) گفتار. گفتار رمز گونه
قول شرف. به قید قول شرف آزاد ساختن
The fugitive gave his parole not to try to escape again

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس