pig

/ˈpɪɡ//pɪɡ/

معنی: خنازیر، گراز، خوک، ادم حریص و کثیف، قالب ریختهگری، مثل خوک رفتار کردن، خوک زاییدن
معانی دیگر: (خودمانی) زن شلخته، (خودمانی) آدم پررو، پر مدعا، بی معرفت، (معمولا با: it) مثل خوک زندگی کردن، در کثافت زیستن، (با: out) پرخوری کردن، تا خرخره خوردن، لمباندن، خوک (به ویژه نوع اهلی آن از گونه ی sus scrofa)، کاس، گوشت خوک (بیشتر می گویند: pork یا pig meat)، آدم خوک صفت، پر خور، آزمند، کثیف، چاق، (فلزکاری) شوشه، شمش چدن، چدن خام (pig iron هم می گویند)، قالب چدن ریزی، (خودمانی) پاسبان، پلیس، (ماده خوک) بچه کردن (بیشتر می گویند: to litter)

جمله های نمونه

1. pig skin
پوست خوک

2. pig oneself
با ولع خوردن،پرخوری کردن

3. pig together
با هم مثل خوک زندگی کردن،در کثافت زیست کردن

4. in pig
(ماده خوک) آبستن

5. buy a pig in a poke
ندیده خریدن (یا ازدواج کردن و غیره)،با بی اطلاعی کاری را انجام دادن

6. if a pig had wings it could fly
اگر را کاشتند سبز نشد

7. make a pig of oneself
پرخوری کردن،(در خوردن یا نوشیدن) زیاده روی کردن

8. even a blind pig occasionally picks up an acorn
حتی اشخاص بی عرضه هم گاهی موفق می شوند

9. he has married a pig of a woman
او زن شلخته ای را به همسری گرفته است.

10. They stood gaping at the pig in the kitchen.
[ترجمه گوگل]آنها ایستاده بودند و به خوک در آشپزخانه چشم دوخته بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها با دهان باز به خوک در آشپزخانه ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The pig to be hogtied was on the counter.
[ترجمه گوگل]خوکی که قرار بود بغل شود روی پیشخوان بود
[ترجمه ترگمان]خوک ها رو می be روی پیشخوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lard the boned chicken with pig fat.
[ترجمه گوگل]گوشت مرغ استخوان‌دار را با چربی خوک بپزید
[ترجمه ترگمان]چربی گوشت خوک با چربی خوک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The boy made a stab at the pig.
[ترجمه گوگل]پسر به خوک چاقو زد
[ترجمه ترگمان]پسر به خوک چاقو زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He butchered the pig with a small sharp knife.
[ترجمه گوگل]او خوک را با یک چاقوی تیز کوچک قصابی کرد
[ترجمه ترگمان]او خوک را با چاقوی کوچکی سلاخی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was time to pig out on rock and roll.
[ترجمه گوگل]وقت آن بود که روی راک اند رول بازی کنیم
[ترجمه ترگمان]وقتش بود که بره روی سنگ و غلت بخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Wild boar readily hybridises with the domestic pig.
[ترجمه گوگل]گراز وحشی به راحتی با خوک خانگی هیبرید می شود
[ترجمه ترگمان]گراز وحشی به آسانی با آن خوک اهلی باز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The freighter carrying pig iron is cleaving through the water.
[ترجمه گوگل]کشتی باری که آهن خام را حمل می کند در حال شکاف در آب است
[ترجمه ترگمان]کشتی حمل بار آهن را از آب بیرون می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خنازیر (اسم)
barrow, scrofula, boar, pig, swine

گراز (اسم)
pig, hog, pork, tusker

خوک (اسم)
pig, swine, hog, pork

ادم حریص و کثیف (اسم)
pig

قالب ریخته گری (اسم)
pig

مثل خوک رفتار کردن (فعل)
pig

خوک زاییدن (فعل)
pig

تخصصی

[عمران و معماری] شمش
[نفت] لوله پاک کن

انگلیسی به انگلیسی

• hog, swine; cast iron; police officer, cop (derogatory slang)
give birth to piglets
a pig is a farm animal which is bred for its meat.
if you call someone a pig, you mean that you think they are greedy, unkind, or unpleasant in some way; an offensive use.
if you make a pig of yourself, you eat too much; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

pig = خوک
pork = گوشت خوک ، رابطه جنسی داشتن
bacon = گوشت خوک دودی نمک زده
ham = گوشت ران خوک
pig ( n ) ( pɪɡ ) ( also hog ) =an animal with pink, black, or brown skin, short legs, a broad nose, and a short tail which curls around itself.
pig
معانی عامیانه زیادی داره که همشون توهین آمیزه و با توجه به زمینه باید به کار برد:
1. معنی اصلی : خوک.
2. افسر پلیس.
3. آدم پرخور.
4. چاق و زشت.
5. آدم کثیف و شلخته.
6. سفیدپوست.
...
[مشاهده متن کامل]

7. حریص و طماع.
8. نژاد قفقازی.
مثال:
Someone gave away the location of our drug stashes to the pigs
I look like a pig. I really need to get to the gym and lose some weight

Cop .
That was extremely popular during the 1960s
? What does it mean when a person is called a pig
If you call someone a pig you mean that they eat too much, are not clean, or are not a nice person. My sister is such a pig. We bought a bag of sweets and she ate them all in one day.
...
[مشاهده متن کامل]

۱. پر خور ( فرد )
۲. کثیف ( فرد )
۳. بدجنس ( فرد )
۴. خوک ( حیوان )

کثافت. لجن. ( فحش )
توضیحاتی درباره اسم pig
معادل فارسی اسم pig خوک است. pig یا خوک، اسم حیوانی با پوست صورتی، سیاه یا قهوه ای است. این حیوان پاهای کوتاه، بینی بلند و دمی پیچ خورده دارد. این حیوان برای استفاده از گوشتش، توسط انسان در مزارع پرورش داده می شود. البته برخی نیز آزادانه در طبیعت زندگی می کنند. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

a pig farm ( یک مزرعه خوک )
. he drew a small pink pig ( او یک خوک صورتی کوچک کشید. )
منبع: سایت بیاموز

خوک
آدم نجس و نکبت - لجن تمام عیار
The award for most realistic pig on the internet goes too. . .
pig ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: شوشه
تعریف: شمشی که فقط برای ذوب مجدد تهیه شده باشد
کسی میتونه ی جمله حرفه ای انگلیسی با pig بگه ؟
pig
( محاوره، به طعنه ) آدم پست، آدم کثیف
( محاوره، به طعنه ) کار سخت ، کار شاق، کار گل، کار کشنده
خوک، گراز، گوشت خوک، گوشت گراز
( فلزکاری ) شوشه
چدن خام، خشک آهن
( عامیانه، قدیمی ) آژان ( پاسبان، پلیس )
جعبه
کثیف
[عامیانه] پلیس، پاسبان
خوک
هم معنی خوک میده و هم یک اصطلاح هست به معنی ( چاق ، کسی که زیاد غذا میخوره )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس