play down


معنی: تنزل دادن، کوچک کردن، اهمیت ندادن
معانی دیگر: بزرگ جلوه ندادن، غلو نکردن، کمتر از واقعیت نمایاندن، اهمیت ندادن، تنزل دادن، کوچک کردن

جمله های نمونه

1. She tried to play down his part in the affair.
[ترجمه سمانه] او سعی کزد نقش خود را در این ماجرا کمتر جلوه دهد
|
[ترجمه گوگل]او سعی کرد نقش او را در این ماجرا کم رنگ کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد نقش خود را در این ماجرا بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Military spokespeople tried to play down the seriousness of the disaster.
[ترجمه گوگل]سخنگویان نظامی سعی کردند جدیت فاجعه را کم اهمیت جلوه دهند
[ترجمه ترگمان]spokespeople نظامی سعی کردند جدیت این فاجعه را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government are trying to play down their involvement in the affair.
[ترجمه گوگل]دولت تلاش می کند دخالت خود را در این ماجرا کم اهمیت جلوه دهد
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا دخالت آن ها در این کار را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The White House spokeswoman sought to play down the significance of the event.
[ترجمه گوگل]سخنگوی کاخ سفید تلاش کرد اهمیت این رویداد را کم اهمیت جلوه دهد
[ترجمه ترگمان]سخنگوی کاخ سفید در پی آن بود تا اهمیت این رویداد را یادداشت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The company is anxious to play down the media hype.
[ترجمه گوگل]این شرکت مشتاق است تا تبلیغات رسانه ای را کم رنگ کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت قصد دارد تا بر حسب عادت رسانه بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Politicians have to learn to play down to the voters.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران باید بیاموزند که با رای دهندگان کم اهمیت جلوه دهند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران باید یاد بگیرند که با رای دهندگان بازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He has tried to play down his involvement in the affair.
[ترجمه گوگل]او سعی کرده دخالت خود در این ماجرا را کم اهمیت جلوه دهد
[ترجمه ترگمان]او سعی کرده است در جریان این ماجرا دخالت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was inclined to play down the importance of her own role in the affair.
[ترجمه گوگل]او تمایل داشت که اهمیت نقش خود در این ماجرا را کم اهمیت جلوه دهد
[ترجمه ترگمان]میل داشت نقش خود را در این ماجرا بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The government sought to play down the extent of the problem.
[ترجمه گوگل]دولت درصدد کم اهمیت جلوه دادن این مشکل بود
[ترجمه ترگمان]دولت در تلاش است تا میزان این مشکل را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Not even Mr Morton can play down the gravity of this latest crisis.
[ترجمه گوگل]حتی آقای مورتون هم نمی‌تواند شدت این بحران اخیر را کمرنگ کند
[ترجمه ترگمان]حتی آقای مور تن هم نمی تواند جاذبه این بحران اخیر را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was able to play down his Vichy activities, and his questionable wartime record never proved a serious handicap in politics.
[ترجمه گوگل]او توانست فعالیت‌های ویشی خود را کم‌اهمیت جلوه دهد و سابقه مشکوک او در زمان جنگ هرگز یک نقص جدی در سیاست نداشت
[ترجمه ترگمان]او قادر بود فعالیت های Vichy را بازی کند و سابقه سوال برانگیز زمان جنگ هرگز نقصی جدی در سیاست به دست نیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Center and city officials play down the troubles, saying they are typical of any start-up operation.
[ترجمه گوگل]مقامات مرکز و شهر مشکلات را کم اهمیت می دانند و می گویند که این مشکلات برای هر عملیات راه اندازی معمولی است
[ترجمه ترگمان]مقامات مرکز و شهر مشکلات را حل می کنند و می گویند که آن ها در هر عملیات شروع کار معمول هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But egalitarian feminists tend to play down the value of biological explanations.
[ترجمه گوگل]اما فمینیست های برابری طلب تمایل دارند ارزش تبیین های بیولوژیکی را کم اهمیت جلوه دهند
[ترجمه ترگمان]اما feminists طرفدار egalitarian تمایل دارند که ارزش توضیحات بیولوژیک را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. While Roebuck may wish to play down his football courage, the proof is there for all to witness.
[ترجمه گوگل]در حالی که روباک ممکن است بخواهد شجاعت فوتبالی خود را کم رنگ کند، دلیل آن برای همه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سی ای سی ممکن است تمایل داشته باشد که شجاعت فوتبال خود را بازی کند، اما این مدرک برای همه شاهدان عینی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As a corollary, AI-workers have tended to play down the importance of neurophysiological knowledge about the brain.
[ترجمه گوگل]به عنوان نتیجه، کارکنان هوش مصنوعی تمایل دارند که اهمیت دانش عصبی فیزیولوژیکی در مورد مغز را کم اهمیت جلوه دهند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک استنباط فرعی، کارگران هوش مصنوعی تمایل دارند که اهمیت دانش neurophysiological در مورد مغز را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنزل دادن (فعل)
degrade, reduce, lower, play down

کوچک کردن (فعل)
minify, fine, extenuate, play down, miniaturize

اهمیت ندادن (فعل)
play down

انگلیسی به انگلیسی

• de-emphasize, make less important

پیشنهاد کاربران

کم اهمیت نشان دادن، طفره رفتن از پاسخ صریح
کم رنگ شدن
بی اهمیت جلوه دادن
دست کم گرفتن
Show something less important

بپرس