pomp

/ˈpɑːmp//pɒmp/

معنی: شکوه، جاه، طمطراق، تجمل، فرهی، فره، حشمت، غرور وتظاهر
معانی دیگر: جلال، مهستی، زرق و برق، دبدبه، کروفر، خودنمایی، جاه نمایی، کبکبه، کبکبه و دبدبه، نمایش غرور آمیز، به رخ کشی، دنگ و فنگ، (مهجور) نمایش پر زرق و برق، مراسم پر کبکبه، پرجلال شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: ceremonial or magnificent display; splendor.
مترادف: grandiosity, pageantry, splendor
مشابه: array, ceremony, fanfare, glory, grandeur, magnificence, majesty, pageant, parade, solemnity, spectacle, state

(2) تعریف: showy or vain display; ostentation.
مترادف: grandiosity, ostentation, pageantry, parade, pomposity, pretense, vainglory
مشابه: affectation, display, flash, show, vanity

جمله های نمونه

1. pomp and ceremony
جلال و جبروت،کبکبه و دبدبه

2. pomp and ceremony
مراسم باشکوه،کبکبه و دبدبه،تشریفات و زرق و برق

3. pomp and circumstance
جلال و جبروت،مراسم و تشریفات با شکوه

4. the dazzling pomp of the imperial court
شکوه خیره کننده ی دربار امپراطوری

5. to forsake worldly pomp
زرق و برق دنیوی را رها کردن

6. The coronation was conducted with great pomp.
[ترجمه گوگل]مراسم تاج گذاری با شکوه فراوان انجام شد
[ترجمه ترگمان]تاجگذاری با شکوه و جلال تمام انجام شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The official was accompanied by all the pomp of his high position.
[ترجمه گوگل]این مقام با تمام شکوه مقام عالی خود همراه بود
[ترجمه ترگمان]این مقام با همه شکوه و جلال مقام خود همراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She arrived at the airport without the pomp and ceremony that usually accompanies important politicians.
[ترجمه Hjjb] دو بار نوشتی تشریفات
|
[ترجمه گوگل]او بدون شکوه و مراسمی که معمولاً سیاستمداران مهم را همراهی می کند به فرودگاه رسید
[ترجمه ترگمان]او بدون تشریفات و تشریفات که معمولا با سیاستمداران مهم همراه می شود وارد فرودگاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After two hours of pomp and circumstance, the diplomas were awarded and the audience went wild.
[ترجمه گوگل]پس از دو ساعت آبروریزی، مدارک اعطا شد و حضار به وحشیانه رفتند
[ترجمه ترگمان]پس از گذشت دو ساعت از شکوه و شکوه و تشریفات، مدارک و مدارک دریافت شد و حضار وحشی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The queen's birthday was celebrated with great pomp and ceremony .
[ترجمه گوگل]جشن تولد ملکه با شکوه و تشریفات فراوان برگزار شد
[ترجمه ترگمان]جشن تولد ملکه با شکوه و جلال جشن گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The real question is, though, does all this pomp and circumstance result in a superior loaf?
[ترجمه گوگل]سوال واقعی این است که آیا این همه شکوه و اوضاع و احوال منجر به یک نان برتر می شود؟
[ترجمه ترگمان]اما سوال اصلی این است که آیا همه این شکوه و جلال در یک قرص برتر حاصل می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was in his pomp, and, like the lilies of the field, he toiled not neither did he spin.
[ترجمه گوگل]او در شکوه بود و مانند نیلوفرهای صحرا، زحمت کشید و نخ ریسی
[ترجمه ترگمان]با شکوه و جلال خود، و مانند سوسن روی زمین، کوشش می کرد که نه از آن دور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He chafes at the pomp and security that has descended on him with his new post.
[ترجمه گوگل]او از شکوه و امنیت که با پست جدیدش بر او نازل شده است، می ترسد
[ترجمه ترگمان]او به جلال و security که با پست جدید خود بر او فرود آمده است را اذیت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. General Meade cared but little for the pomp and parade of war.
[ترجمه گوگل]ژنرال مید به شکوه و رژه جنگ اهمیت چندانی نمی داد
[ترجمه ترگمان]در این میان خانممید علاقه ای به شکوه و شکوه و شکوه و جلال جنگ نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On this occasion, the smooth display of pomp was meant to serve a deeper political purpose.
[ترجمه گوگل]در این مناسبت، نمایش آرام شکوه در خدمت یک هدف سیاسی عمیق تر بود
[ترجمه ترگمان]در این مورد، نمایش ملایم شکوه و جلال به معنای خدمت به یک هدف سیاسی عمیق تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The queen was welcomed with great pomp and circumstance.
[ترجمه گوگل]ملکه با شکوه و عظمت مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]ملکه با شکوه و جلال خاصی از او استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکوه (اسم)
magnitude, grandeur, glory, complaint, pomp, effulgence, plaint, resplendence, resplendency, refulgence, pomposity

جاه (اسم)
eminence, dignity, pomp, eminency

طمطراق (اسم)
flatulence, magnificence, flatulency, grandiloquence, pomp, turgidity

تجمل (اسم)
frill, pomp, luxe

فرهی (اسم)
grandeur, greatness, pomp

فره (اسم)
luster, lustre, pomp, splendor, splendour

حشمت (اسم)
retinue, pomp

غرور و تظاهر (اسم)
pomp

انگلیسی به انگلیسی

• luxury, magnificence; splendor, majesty
pomp is the use of a lot of ceremony, fine clothes, and decorations, especially on a special occasion.

پیشنهاد کاربران

تشریفات
مجلل
تشریفات مجلل
The heart pumpsblood:قلب خون رو پمپاژ میکنه.
دستگاه تنفسی

بپرس