portability

/ˌpɔːrtəˈbɪləti//ˌpɔːtəˈbɪlɪti/

معنی: سبکی، قابلیت حمل، قابلیت انتقال، قابلیت حمل و نقل یا ترابری
معانی دیگر: قابلت حمل ونقل یا ترابری

جمله های نمونه

1. I bought it for its portability, not its appearance.
[ترجمه گوگل]من به خاطر قابل حمل بودنش خریدم نه ظاهرش
[ترجمه ترگمان]آن را برای portability خریدم، نه ظاهر آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When it came to choosing photographic equipment portability was as important as reliability.
[ترجمه گوگل]وقتی نوبت به انتخاب تجهیزات عکاسی می رسید، قابلیت حمل و نقل به اندازه قابلیت اطمینان اهمیت داشت
[ترجمه ترگمان]زمانی که برای انتخاب قابلیت حمل تجهیزات عکاسی آمده بود، قابلیت اعتماد به اندازه قابلیت اطمینان مهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The new light cover increases this model's portability.
[ترجمه گوگل]پوشش نور جدید قابلیت حمل این مدل را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]پوشش نور جدید قابلیت حمل این مدل را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Size is not the only requirement for portability - battery power is important.
[ترجمه گوگل]اندازه تنها مورد نیاز برای قابل حمل بودن نیست - قدرت باتری مهم است
[ترجمه ترگمان]اندازه فقط الزام برای قدرت حمل و انتقال نیست - قدرت باتری مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the race for portability, ergonomics takes a back seat to size and convenience.
[ترجمه گوگل]در رقابت برای حمل و نقل، ارگونومی به اندازه و راحتی در صندلی عقب قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]در مسابقه برای حمل و نقل، برگشت پذیری صندلی پشتی به اندازه و راحتی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Clinton repeatedly has supported the portability and access provisions.
[ترجمه گوگل]کلینتون مکرراً از مقررات قابل حمل و دسترسی حمایت کرده است
[ترجمه ترگمان]کلینتون مکررا از قابلیت حمل و دسترسی پشتیبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These units are very useful because of their portability, but single-lamp frontal lighting is not very flattering.
[ترجمه گوگل]این واحدها به دلیل قابل حمل بودن بسیار مفید هستند، اما نورپردازی جلویی تک لامپ چندان دلچسب نیست
[ترجمه ترگمان]این واحدها به دلیل قابلیت حمل آن ها بسیار مفید هستند، اما نورپردازی frontal تک لامپ هم چندان خوشایند نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This issue of number portability is considered an essential prerequisite to competition.
[ترجمه گوگل]این موضوع قابل حمل اعداد یک پیش نیاز ضروری برای رقابت در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]این مساله قابلیت حمل تعداد یک پیش نیاز اساسی برای رقابت محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now that the portability of the microfilm system makes it an attractive product, the unresolved controversy may resurface.
[ترجمه گوگل]اکنون که قابل حمل بودن سیستم میکروفیلم آن را به محصولی جذاب تبدیل کرده است، بحث حل نشده ممکن است دوباره مطرح شود
[ترجمه ترگمان]حالا که قابلیت حمل سیستم microfilm محصول را جذاب می کند، بحث حل نشده ممکن است دوباره ظاهر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Its selling point is portability: it will fit into the palm of a hand.
[ترجمه گوگل]نقطه فروش آن قابل حمل بودن است: در کف دست جا می شود
[ترجمه ترگمان]نقطه فروش آن قابلیت حمل و انتقال است: آن در کف دست قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Kipper said the big advantage is portability.
[ترجمه گوگل]کیپر گفت مزیت بزرگ آن قابلیت حمل است
[ترجمه ترگمان]kipper گفت که مزیت بزرگ حمل و نقل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Portability: Since authoring tools are proprietary, your portability is limited to whatever they offer.
[ترجمه گوگل]قابلیت حمل: از آنجایی که ابزارهای تالیف اختصاصی هستند، قابلیت حمل شما به هر چیزی که ارائه می دهند محدود می شود
[ترجمه ترگمان]قابلیت حملونقل: از آنجا که ابزارهای تالیف، اختصاصی هستند، قابلیت حمل شما محدود به هر چیزی است که آن ها ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If a bailiff - hand with the portability of the old things, that life is a major blessing.
[ترجمه گوگل]اگر یک وکیل دادگستری - دست با قابلیت حمل از چیزهای قدیمی، که زندگی یک نعمت بزرگ است
[ترجمه ترگمان]اگر یک دست مباشر با قابلیت حمل چیزهای قدیمی دست یابد، زندگی یک موهبت بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They want greater speed, effectiveness and portability, and they want it now.
[ترجمه گوگل]آنها خواهان سرعت، اثربخشی و قابلیت حمل بیشتر هستند و اکنون آن را می خواهند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار سرعت، کارایی و قابلیت حمل بیشتر هستند و اکنون آن را می خواهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The advantage of the smaller model is its greater portability.
[ترجمه گوگل]مزیت مدل کوچکتر قابل حمل بودن بیشتر آن است
[ترجمه ترگمان]مزیت مدل کوچک تر قابلیت حمل بیشتر آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سبکی (اسم)
frivolity, legerity, levity, flippancy, lightness, portability, nimbleness

قابلیت حمل (اسم)
portability, transportability

قابلیت انتقال (اسم)
portability

قابلیت حمل و نقل یا ترابری (اسم)
portability

تخصصی

[سینما] حمل پذیری
[کامپیوتر] قابلیت حمل
[آمار] 1. انتقال پذیر 2. کاربری

انگلیسی به انگلیسی

• ability to be carried, moveability, ability to be transported from one place to another

پیشنهاد کاربران

قابلیت حمل و نقل. حمل و نقل پذیری. سبکی
مثال:
I bought it for its portability, not its appearance.
من آن را بخاطر سبکی {و قابلیت حمل و نقل} اش خریدم نه بخاطر ظاهرش.
از بر بودن - حاوی بودن
portability ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: انتقال‏پذیری
تعریف: قابلیت یک برنامۀ رایانه‏ای که اجرای آن را بر روی دو یا چند رایانۀ ناهمسان، با مشخصات متفاوت، ممکن می سازد و نتایجی همسان به دست می دهد

بپرس