preen

/ˈpriːn//priːn/

معنی: سنجاق سینه، خود را اراستن، بخود بالیدن، بامنقار و زبان خود را اراستن، بالیدن
معانی دیگر: (پرنده) با نوک زدن خود را تمیز کردن، پر و بال آراستن، (حیوان) با لیسیدن خود را تمیز کردن، تن آرایی کردن، (با دقت زیاد یا بطور افراط آمیز) خود را آراستن، خودآرایی کردن، آرایش کردن، به خود بالیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: preens, preening, preened
(1) تعریف: to trim and clean (feathers), as a bird does.

(2) تعریف: to dress or groom (oneself) with great attention and self-admiration; primp.

(3) تعریف: to show or have great pride and satisfaction in (oneself).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to dress and groom oneself with great care and satisfaction; primp.

- How long has he been in the bathroom now, preening in front of the mirror?
[ترجمه گوگل] الان چند وقته که تو حموم بوده و جلوی آینه خودشو میبینه؟
[ترجمه ترگمان] چند وقته تو دستشویی هست، جلوی آینه نشسته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to exult in one's own appearance or accomplishments.

جمله های نمونه

1. Rare birds preen themselves right in front of your camera.
[ترجمه گوگل]پرندگان کمیاب درست جلوی دوربین شما ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]پرندگان نادر خود را در مقابل دوربین خود preen می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The ratbird climbed on and began to preen its fur unconcernedly.
[ترجمه گوگل]پرنده موش از آن بالا رفت و بدون نگرانی شروع به باز کردن خز خود کرد
[ترجمه ترگمان]The بالا رفت و با بی قیدی موهای خود را پوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In other ducks courting males may also preen themselves in certain phases of their displays.
[ترجمه گوگل]در سایر اردک‌هایی که خواستگاری می‌کنند، نرها نیز ممکن است در مراحل خاصی از نمایش‌هایشان خود را نشان دهند
[ترجمه ترگمان]در دیگر اردک ها، مردان ممکن است خود را در مراحل خاصی از نمایش خود preen کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The private swans arch out their feathers and preen and nourish themselves.
[ترجمه گوگل]قوهای خصوصی پرهای خود را بیرون می آورند و خود را پیش گرفته و تغذیه می کنند
[ترجمه ترگمان]قوها private خود را arch و خود را preen و خود را nourish
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As students primp and preen to wow their favorite colleges, there's one characteristic they can't control: their race.
[ترجمه گوگل]در حالی که دانش‌آموزان در حال وسوسه کردن کالج‌های مورد علاقه‌شان هستند، یک ویژگی وجود دارد که نمی‌توانند کنترل کنند: نژادشان
[ترجمه ترگمان]همانطور که دانش آموزان primp و preen می کنند که دانشکده های مورد علاقه خود را به حیرت می اندازند، یک ویژگی وجود دارد که آن ها نمی توانند کنترل کنند: نژاد آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Do not preen yourself on defeating so weak a person.
[ترجمه گوگل]خودت را برای شکست دادن یک آدم ضعیف تظاهر نکن
[ترجمه ترگمان]خود را با شکست دادن چنین شخصی preen نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Juvenile king penguins preen on the shore.
[ترجمه گوگل]شاه پنگوئن های نوجوان در ساحل شکار می کنند
[ترجمه ترگمان]پادشاه پیر پنگوئن ها روی ساحل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mimicry can also be a great way preen, or learn, or make a new friend.
[ترجمه گوگل]تقلید همچنین می تواند یک راه عالی برای تلقین، یادگیری، یا ایجاد یک دوست جدید باشد
[ترجمه ترگمان]هم چنین Mimicry می تواند یک راه عالی برای preen یا یادگیری یا ایجاد یک دوست جدید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He never cared a preen for her.
[ترجمه گوگل]او هرگز برای او شکاری اهمیت نداد
[ترجمه ترگمان]هرگز توجهی به خود نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Together, the men preen, strut, shimmy, and shake their feathered costumes(Sentence dictionary), mimicking birds of paradise.
[ترجمه گوگل]مردان با هم لباس‌های پردار خود را تزیین می‌کنند، می‌چرخند، و لباس‌های پردارشان را تکان می‌دهند (فرهنگ جمله‌ها)، به تقلید از پرندگان بهشتی
[ترجمه ترگمان]مردان با یکدیگر preen، strut، shimmy، و لباس های پر دار خود را تکان می دهند (فرهنگ لغت)، تقلید پرندگان از بهشت را تقلید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Brian: Oh. Well, next time, preen yourself before asking her out.
[ترجمه مهسن] دفعه بعد، قبل اینکه باهاش قرار بزاری خودتو آراسته کن ( خودتو صاف و صوف کن، به خودت برس )
|
[ترجمه گوگل]برایان: اوه خوب، دفعه بعد، قبل از اینکه از او بخواهید بیرون بروید، خود را محفوظ نگه دارید
[ترجمه ترگمان]اوه خب، دفعه بعد، قبل از این که ازش بخوای بره بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You preen your right wing.
[ترجمه گوگل]شما بال راست خود را باز می کنید
[ترجمه ترگمان]تو جناح راست خود را preen
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The keepers dunk the penguins in water to help remove the down and to encourage the birds to preen themselves.
[ترجمه گوگل]نگهبانان پنگوئن‌ها را در آب غوطه‌ور می‌کنند تا به از بین بردن ماهیچه‌ها کمک کنند و پرندگان را تشویق کنند که خود را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]The که در آب می کوشیدند تا کمک کنند زمین را تمیز کنند و پرندگان را تشویق کنند که خود را preen کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Even lightly-oiled birds were dying as they ingested oil while attempting to preen themselves clean.
[ترجمه گوگل]حتی پرندگانی که کمی روغن خورده بودند، در حالی که می‌خواستند خود را تمیز کنند، روغن می‌خوردند
[ترجمه ترگمان]حتی پرندگان آغشته به روغن زده هنگام تلاش برای preen کردن خود، در حال مرگ بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Young men lined up at the rear-view mirror to preen.
[ترجمه گوگل]مردان جوان پشت آینه دید عقب صف کشیدند تا خود را ببینند
[ترجمه ترگمان]مردان جوان در آینه عقب صف می بستند و خود را می شستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سنجاق سینه (اسم)
brooch, preen, scatter pin

خود را اراستن (فعل)
preen, doll up

بخود بالیدن (فعل)
preen

با منقار و زبان خود را اراستن (فعل)
preen

بالیدن (فعل)
pique, brave, pride, magnify, grow, glory, boast, flaunt, brag, preen, plume, set up

انگلیسی به انگلیسی

• clean one's feathers (of birds); groom with the beak (of birds); make oneself beautiful; be proud, take pride in oneself
when people preen themselves, they spend time making themselves look neat and attractive; often used humorously.
when birds preen their feathers, they clean and arrange them with their beaks.

پیشنهاد کاربران

در مورد مگس ها: وقتی مگس داره دست و پاهاشو به هم میماله و خودشو تمیز میکنه در واقع داره Preen میکنه.
صاف کردن پرها با نوک
آرایش کردن. افتخار به کاری که کرده باشید
به خود بالیدن

بپرس