prepared

/prɪˈperd//prɪˈperd/

معنی: مستعد، فراهم، مهیا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: ready, fit, or equipped for something.
مترادف: ready
متضاد: unprepared

- She was not prepared for the exam.
[ترجمه محمد] تهیه شده
|
[ترجمه زهرا] آماده کردن
|
[ترجمه Brian] او برای امتحان آماده نبود
|
[ترجمه ستاره] او برای امتحان اماده نبود
|
[ترجمه گوگل] او برای امتحان آماده نبود
[ترجمه ترگمان] او برای امتحان آماده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I was not prepared for his violent reaction.
[ترجمه Zahra] من برای واکنش خشن او اماده نشده بودم
|
[ترجمه Rey] من برای واکنش خشن او اماده نبودم
|
[ترجمه گوگل] من برای واکنش خشونت آمیز او آماده نبودم
[ترجمه ترگمان] من برای واکنش شدید او آماده نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: composed in advance; not impromptu.
متضاد: ad lib, impromptu, spontaneous
مشابه: rehearsed, studied, written

- a prepared statement
[ترجمه گوگل] بیانیه آماده شده
[ترجمه ترگمان] یک بیانیه آماده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. food prepared in the chinese manner
خوراکی که به روش چینی تهیه شده است

2. he prepared a new text of shakespeare's plays
ویرایش نوینی از نمایشنامه های شکسپیر را تهیه کرد.

3. we prepared ourselves against adversity
خود را برای روز مبادا آماده کردیم.

4. be prepared for something
آماده ی چیزی بودن،(برای کاری یا چیزی) آمادگی داشتن

5. a report prepared at the direction of the president
گزارشی که به دستور رئیس تهیه شده است

6. food especially prepared for the patients
خوراکی که مخصوص بیماران تهیه شده است

7. we are prepared for any contingency
برای (مقابله با) هر گونه پیشامدی آماده ایم.

8. we must be prepared for every possibility
ما باید برای هرپیشامدی آماده باشیم.

9. anticipating her request, i prepared the tea in advance
خواسته ی او را پیش بینی نموده و چای را از پیش آماده کردم.

10. the officer rallied his scattered troops and prepared them for another attack
افسر قشون پراکنده ی خود را گرداوری کرد و آنها را برای حمله دیگر آماده نمود.

11. for me the must thing is to be prepared at all times
برای من چیز واجب این است که همیشه آماده باشم.

12. I'm not prepared to give credence to anonymous complaints.
[ترجمه گوگل]من حاضر نیستم به شکایات ناشناس اعتبار بدهم
[ترجمه ترگمان]من آماده نیستم که به credence to کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The city's bomb shelters were being prepared for possible air raids.
[ترجمه گوگل]پناهگاه های بمب این شهر برای حملات هوایی احتمالی آماده می شد
[ترجمه ترگمان]پناه گاه های این شهر برای حملات هوایی احتمالی آماده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The doctor prepared to prescribe a receipt.
[ترجمه گوگل]دکتر برای تجویز رسید آماده شد
[ترجمه ترگمان]دکتر برای تجویز یک رسید آماده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The tenants were not prepared to pay the higher rents demanded.
[ترجمه گوگل]مستاجران آمادگی پرداخت اجاره بهای بالاتر را نداشتند
[ترجمه ترگمان]مستاجران حاضر نبودند اجاره بهای بالا را بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They were light-hearted and prepared to enjoy life.
[ترجمه گوگل]آنها سبک دل بودند و برای لذت بردن از زندگی آماده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها روشن و آماده برای لذت بردن از زندگی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Most scientists of the time were prepared to accept Darwin's case.
[ترجمه گوگل]بیشتر دانشمندان آن زمان آماده پذیرش پرونده داروین بودند
[ترجمه ترگمان]بیشتر دانشمندان زمان حاضر بودند تا پرونده داروین را بپذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She prepared a hearty stew for dinner.
[ترجمه گوگل]او یک خورش مقوی برای شام آماده کرد
[ترجمه ترگمان]شام را برای شام آماده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Consumers are prepared to pay a premium for organically grown vegetables.
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان آماده هستند برای سبزیجاتی که به صورت ارگانیک رشد می کنند، حق بیمه پرداخت کنند
[ترجمه ترگمان]مصرف کنندگان آماده هستند تا یک حق ویژه برای سبزیجات پرورش یافته به صورت ارگانیک پرداخت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مستعد (صفت)
able, apt, talented, disposed, prepared, fit

فراهم (صفت)
prepared, ready, accumulated, gathered, collected

مهیا (صفت)
prepared, ready, at hand

انگلیسی به انگلیسی

• ready; arranged, set
if you are prepared to do something, you are willing to do it.
if you are prepared for something that may happen, you are ready for it, and it does not surprise you.
something that is prepared has been done or made beforehand.
see also prepare.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prepare
✅️ اسم ( noun ) : preparedness / preparation
✅️ صفت ( adjective ) : prepared / preparatory
✅️ قید ( adverb ) : _
حاضر به انجام کاری
آماده شدن
در صدد انجام کاری بودن
در حقوق: مهیا شد
اماده کرد ـ مواد لازم
به معنی غذای کنسروی و غذای اماده است
منظور از غذاهای اماده ای است که در فروشگاه ها فروخته میشود
Prepared for more failure
مستعد برای شکست های بیشتر
غذای آماده
کنسرو
تهیه شده
میسر. آماده
اماده شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس