prestige

/preˈstiːʒ//preˈstiːʒ/

معنی: اعتبار، نفوذ، اب رو، قدر و منزلت، حیثیت
معانی دیگر: آبرو، آبرومندی، شرافت، شرف، آوازه، نیکنامی، شهرت، ناموری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: importance, good reputation, or influence based on one's achievements, wealth, or the like.
مترادف: importance, prominence, reputation
مشابه: distinction, influence, note, preeminence, repute, status

- Winning the Nobel Prize for his discovery brought the scientist fame and prestige.
[ترجمه شان] برنده شدن جایزه نوبل به خاطر کشفی که این دانشمند کرده بود برای او شهرت و اعتبار به بار آورد.
|
[ترجمه گوگل] برنده جایزه نوبل برای کشف خود باعث شهرت و اعتبار دانشمند شد
[ترجمه ترگمان] برنده جایزه نوبل برای کشف خود شهرت و اعتبار دانشمند را به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the command of respect and admiration conferred by association, as with certain positions, occupations, organizations, or the like.
مشابه: admiration, celebrity, distinction, face, fame, glory, honor, prominence, renown, respect, status

- He's happy being a high school teacher, though being a professor would have brought him more prestige.
[ترجمه گوگل] او از اینکه معلم دبیرستان است خوشحال است، اگرچه استاد بودن برای او اعتبار بیشتری به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان] او خوشحال است که معلم دبیرستان است، اگر چه استاد بودن می تواند اعتبار بیشتری به او بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The college gained a good deal of prestige when one of its faculty members received the Nobel Prize.
[ترجمه گوگل] این کالج زمانی که یکی از اعضای هیئت علمی آن جایزه نوبل را دریافت کرد، اعتبار زیادی به دست آورد
[ترجمه ترگمان] این کالج هنگامی که یکی از اعضای هیات علمی آن جایزه نوبل را دریافت کرد، اعتبار زیادی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: having, showing, or conferring prestige; esteemed.
مترادف: esteemed, prestigious
مشابه: renowned, reputable, respected

جمله های نمونه

1. the prestige of his name
آوازه ی نام او

2. a man of prestige and power
یک مرد آبرومند و پرتوان

3. rome's power and prestige were on the wane
قدرت و اعتبار روم رو به افول گذاشته بود.

4. to lose one's prestige
شهرت خود را از دست دادن

5. a serious derogation of his prestige
کاهش جدی اعتبار او

6. As the president's prestige continues to fall, they're clearly beginning to consider him a liability.
[ترجمه گوگل]همانطور که اعتبار رئیس جمهور همچنان در حال سقوط است، آنها به وضوح شروع به در نظر گرفتن او یک مسئولیت می کنند
[ترجمه ترگمان]همانطور که اعتبار رئیس جمهور ادامه می یابد، آن ها به روشنی در نظر دارند که او را یک مسئولیت تلقی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company has gained international prestige.
[ترجمه گوگل]این شرکت اعتبار بین المللی به دست آورده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت اعتبار بین المللی کسب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is a lot of prestige attached to owning a car like this.
[ترجمه گوگل]داشتن چنین ماشینی اعتبار زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]پرستیژ بسیار زیادی برای داشتن یک ماشین مثل این وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Doctors have suffered a loss of prestige following a spate of scandals.
[ترجمه گوگل]پزشکان در پی موجی از رسوایی ها، اعتبار خود را از دست داده اند
[ترجمه ترگمان]پزشکان متحمل از دست دادن اعتبار به دنبال موج رسوایی ها شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Winning the prize carries immense prestige.
[ترجمه گوگل]برنده شدن این جایزه دارای اعتبار بسیار زیادی است
[ترجمه ترگمان]برنده شدن جایزه اعتبار بسیار زیادی را به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many people are attracted by the prestige of working for a top company.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد جذب پرستیژ کار در یک شرکت برتر می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از اعتبار کار برای یک شرکت برتر جذب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The contract will affect our national prestige in the world.
[ترجمه گوگل]این قرارداد بر اعتبار ملی ما در جهان تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]این قرارداد بر اعتبار ملی ما در جهان تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His prestige has been raised greatly since he was promoted to the president of the university.
[ترجمه گوگل]اعتبار او از زمانی که به ریاست دانشگاه ارتقا یافت، بسیار بالا رفت
[ترجمه ترگمان]اعتبار او از زمانی که به رئیس دانشگاه ارتقا یافت به شدت افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Different jobs are accorded different levels of prestige.
[ترجمه گوگل]مشاغل مختلف دارای سطوح متفاوتی از اعتبار هستند
[ترجمه ترگمان]مشاغل مختلف از سطوح مختلفی از پرستیژ برخوردار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He suffered a loss of prestige when the scandal was publicized.
[ترجمه گوگل]زمانی که این رسوایی منتشر شد، او اعتبار خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این رسوایی به اطلاع عموم رسید، او از دست دادن اعتبار و اعتبار رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Their products enjoy ever higher prestige in the world market.
[ترجمه گوگل]محصولات آنها از اعتبار بالاتری در بازار جهانی برخوردار هستند
[ترجمه ترگمان]محصولات آن ها همواره از اعتبار بالاتر در بازار جهانی برخوردار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعتبار (اسم)
estimate, authenticity, validity, influence, authority, trust, reputation, validation, credit, reliability, credibility, importance, esteem, reputability, prestige

نفوذ (اسم)
influx, prevalence, force, influence, authority, leading, penetration, infiltration, permeation, dominance, importance, transpiration, transudation, insinuation, seepage, prestige

اب رو (اسم)
reputation, name, canal, honor, credit, brow, eyebrow, effluent, gutter, runnel, prestige

قدر و منزلت (اسم)
prestige

حیثیت (اسم)
respect, prestige

انگلیسی به انگلیسی

• reputation for being high quality, good standing within public opinion; good reputation, favorable regard
if you have prestige, other people admire you because of your position or the quality of your work.

پیشنهاد کاربران

شأن اجتماعی
جایگاه
prestige of foreign trainingموقعیت اموزش خارجی
فاخر
اعتبار، آبرو، حیثیت، پرستیژ
وجهه
اعتبار
حیثیت
وضع و ظاهر خوب
prestige ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: حیثیت
تعریف: اعتبار و ارزش و احترامی که فرد به دلیل موقعیت شغلی یا اقتصادی یا اجتماعی یا فرهنگی در جامعه از آن برخوردار است
prestige
قدر و مرتبه
شأن و منزلت
حرمت و احترام
the respect and value that somebody/something has because of their social position, or what they have done
مترادف: status

موقعیت
وضعیت اجتماعی/ کلاس اجتماعی
شهوت ( در روانشناسی )
کلاس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس