progressing

جمله های نمونه

1. they were progressing at an easy pace
آنان (با گام های) آهسته پیش می رفتند.

2. the patient's health is progressing
حال بیمار رو به بهبود است.

انگلیسی به انگلیسی

• developing, growing

پیشنهاد کاربران

بپرس