فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: promotes, promoting, promoted
مشتقات: promotable (adj.)
حالات: promotes, promoting, promoted
مشتقات: promotable (adj.)
• (1) تعریف: to support the existence, growth, or advance of.
• مترادف: cultivate, encourage, forward, foster, further
• متضاد: hinder, obstruct
• مشابه: advocate, aid, assist, augment, back, conduce to, enhance, expedite, nourish, prefer, support
• مترادف: cultivate, encourage, forward, foster, further
• متضاد: hinder, obstruct
• مشابه: advocate, aid, assist, augment, back, conduce to, enhance, expedite, nourish, prefer, support
- These toxic substances promote the growth of tumors.
[ترجمه سعید] این مواد سمی تومور را گسترش می دهند.|
[ترجمه زهرا] این مواد سمی رشد تومور را افزایش میدهند.|
[ترجمه مهدی] این مواد سمی یا مضر موجب رشد تومور میشوند|
[ترجمه بیتا غفاری] - این مواد سمی باعث رشد تومورها می شود.|
[ترجمه گوگل] این مواد سمی باعث رشد تومورها می شود[ترجمه ترگمان] این مواد سمی رشد تومور را ترویج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Yoga promotes a sense of well-being.
[ترجمه بهروز مددی] یوگا احساس تندرستی را پرورش می دهد.|
[ترجمه گوگل] یوگا حس خوب بودن را تقویت می کند[ترجمه ترگمان] یوگا یک حس خوب بودن را ترویج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They've launched a campaign to promote awareness of the dangers of alcohol.
[ترجمه بهروز مددی] آنها کمپینی ( بسیج اطلاع رسانی ) را به منظور افزایش آگاهی از عوارض خطرناک مصرف الکل تشکیل دادند.|
[ترجمه مینا عظیم] آنها کمپینی برای بالا بردن آگاهی از عوارض و خطرات الکل راه اندازی کردند.|
[ترجمه گوگل] آنها کمپینی را برای ترویج آگاهی از مضرات الکل راه اندازی کرده اند[ترجمه ترگمان] آن ها کمپینی را برای ترویج آگاهی نسبت به خطرات الکل راه اندازی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to advance (someone) to a higher rank or position.
• مترادف: advance, elevate, raise
• متضاد: bust, demote, disparage, downgrade
• مشابه: exalt, kick upstairs, prefer, upgrade
• مترادف: advance, elevate, raise
• متضاد: bust, demote, disparage, downgrade
• مشابه: exalt, kick upstairs, prefer, upgrade
- Because of his excellent job performance, he was promoted within the first year.
[ترجمه گوگل] به دلیل عملکرد عالی شغلی اش، در همان سال اول ترفیع گرفت
[ترجمه ترگمان] او به دلیل عملکرد عالی شغلی اش در سال اول ترفیع یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به دلیل عملکرد عالی شغلی اش در سال اول ترفیع یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to advertise or otherwise encourage the purchase of.
• مترادف: advertise, boost, plug, publicize, push
• مشابه: ballyhoo, encourage, hype, merchandise, trumpet
• مترادف: advertise, boost, plug, publicize, push
• مشابه: ballyhoo, encourage, hype, merchandise, trumpet
- The company is heavily promoting its newest product this month.
[ترجمه گوگل] این شرکت به شدت در حال تبلیغ جدیدترین محصول خود در این ماه است
[ترجمه ترگمان] این شرکت در ماه جاری به شدت در حال تبلیغ جدیدترین محصول خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شرکت در ماه جاری به شدت در حال تبلیغ جدیدترین محصول خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید