promoter

/prəˈmoʊtə//prəˈməʊtə/

معنی: ترقی دهنده، پیش برنده، ترویج کننده
معانی دیگر: شناسانگر، رواجگر، رواج دهنده، مروج، ترویج دهنده، (مسابقه ی ورزشی یا امور بازرگانی) بانی، برگزار کننده، هوادار، طرفدار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone or something that promotes.

(2) تعریف: one who organizes financing and publicity for a business venture or company.

جمله های نمونه

1. Cheerfulness is the best promoter of health.
[ترجمه یوسف بریحی] شادابی بهترین مروج سلامت است.
|
[ترجمه niloo] شادابی بهترین افزایش دهنده سلامتی است.
|
[ترجمه گوگل]نشاط بهترین عامل سلامتی است
[ترجمه ترگمان]Cheerfulness بهترین مروج بهداشت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The promoter matched the young boxer with a more skillful fighter.
[ترجمه گوگل]مروج بوکسور جوان را با مبارزی ماهرتر مطابقت داد
[ترجمه ترگمان]پروموتر با مشت زن جوان با یک مبارز آزموده شده برابری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That fellow is a promoter of boxing events.
[ترجمه گوگل]آن شخص مروج مسابقات بوکس است
[ترجمه ترگمان]آن جوان، مروج رویداده ای بوکس می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Aaron Copland was an energetic promoter of American music.
[ترجمه گوگل]آرون کوپلند یک مروج پر انرژی موسیقی آمریکایی بود
[ترجمه ترگمان]آرون Copland یک مروج پر انرژی موسیقی آمریکایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She became a leading promoter of European integration.
[ترجمه گوگل]او یکی از مروجین اصلی ادغام اروپا شد
[ترجمه ترگمان]او مروج پیشرو اتحاد اروپا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. J., was scrubbed because the promoter got death threats.
[ترجمه گوگل]ج, به دلیل اینکه مروج تهدید به مرگ شد، پاک شد
[ترجمه ترگمان]J, تمیز شد چون پروموتور تهدیدات مرگ را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The concert promoter made no arrangements for agencies like Trevor's where refunds had already been paid.
[ترجمه گوگل]مروج کنسرت هیچ ترتیبی برای آژانس هایی مانند Trevor's که قبلاً بازپرداخت شده بودند، انجام نداد
[ترجمه ترگمان]بانی کنسرت هیچ ترتیبی برای موسساتی مانند تروور که پرداخت آن ها قبلا پرداخت شده بود، انجام نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr Dorfman and the promoter, Donald Kessler, have repeatedly denied any wrongdoing.
[ترجمه گوگل]آقای دورفمن و مروج، دونالد کسلر، بارها هرگونه تخلف را رد کرده اند
[ترجمه ترگمان]آقای Dorfman و مروج، دونالد کسلر، مکررا هرگونه خطاکاری را تکذیب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Yet the government as promoter at times conflicted with the government as regulator, particularly in the area of competition policy.
[ترجمه گوگل]با این حال، دولت به عنوان مروج گاهی اوقات با دولت به عنوان تنظیم کننده، به ویژه در حوزه سیاست رقابت، در تضاد بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، دولت به عنوان promoter در زمان با دولت به عنوان تنظیم کننده، به خصوص در حوزه سیاست رقابت در تضاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Figure Schematic diagram of the gene 62 promoter region.
[ترجمه گوگل]شکل نمودار شماتیک ناحیه پروموتر ژن 62
[ترجمه ترگمان]شکل شماتیک این ژن ها ناحیه پروموتور ۶۲
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Littlewoods, the pools promoter, calculates each punter has a 1:39 chance of a win.
[ترجمه گوگل]لیتل وودز، مروج استخرها، محاسبه می کند که هر بازیکن شانس برد 1:39 دارد
[ترجمه ترگمان]Littlewoods، تقویت کننده استخرها، هر کدام از این punter را محاسبه می کند: ۳۹ شانس برنده شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bill's promoter stated specifically that he has no intention of going on to tackle shooting or angling.
[ترجمه گوگل]مروج این لایحه به طور مشخص اعلام کرد که قصد ندارد به تیراندازی یا ماهیگیری بپردازد
[ترجمه ترگمان]تقویت کننده این لایحه به طور خاص بیان داشت که او قصد ندارد به سمت مقابله با تیراندازی یا ماهیگیری برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Schematic diagram of the gene 62 promoter region.
[ترجمه گوگل]نمودار شماتیک ناحیه پروموتر ژن 62
[ترجمه ترگمان]نمای شماتیک از ناحیه پروموتور ۶۲
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. T3 symbolizes the T3 RNA polymerase promoter of a bluescript plasmid.
[ترجمه گوگل]T3 نماد پروموتر T3 RNA پلیمراز یک پلاسمید bluescript است
[ترجمه ترگمان]T۳ نمادی از پروموتور polymerase RNA پلیمراز از پلاسمید bluescript است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترقی دهنده (اسم)
assistant, booster, promoter

پیش برنده (اسم)
promoter, impeller

ترویج کننده (اسم)
promoter

تخصصی

[حسابداری] موسس
[نساجی] افزایش دهنده
[معدن] کمک کلکتور (فلوتاسیون)
[پلیمر] تسهیل کننده، ماده ای است که معمولاً به کمک شتاب دهنده برای کاهش زمان ژل شدن می‏آید

انگلیسی به انگلیسی

• one who advances, one who encourages; entrepreneur, one who participates in a business initiative
a promoter is a person who helps organize and finance a public event.
the promoter of something is someone who tries to make it become popular.

پیشنهاد کاربران

ترویج کننده فروش، پیش برنده، ترقی دهنده، ترویج کننده، قانون فقه: موسس، بازرگانی: مبلغ، ورزش: برگزار کننده
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: فراجُنبگر

⚫ نگارش به خط لاتین: Farājonbgar

⚫ آمیخته از: فرا ( pro ) �جُنبگر� ( moter )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : promote
اسم ( noun ) : promotion / promoter
صفت ( adjective ) : promotional
قید ( adverb ) : _
مروج
توالی راه انداز: )
تبلیغ کننده
مبلغ ( تجاری )
promoter ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: پیش‏بَر 2
تعریف: توالی نوکلئوتیدی در ابتدای ورزه که برای شروع رونویسی، زی‏مایۀ رِنا بسپاراز به آن متصل می‏شود
در زیست شناسی به توالی های خاصی که در دنا وجود دارد و باعث میشود RNA PLYMERASE اولین نوکلیوتید مناسب را پیدا و رونویسی را از ان جا اغاز کند Promoter ( راه انداز ) میگویند
promoter ( noun ) = بانی، برگزارکننده، بنیان گذار، موسس، مروج ، در شیمی ( تشدید کننده عمل کاتالیزور ) ، تبلیغات چی، راه انداز، تشویق کننده، پیشبرنده
a boxing/rock concert promoter = یک بانی بوکس/کنسرت راک
...
[مشاهده متن کامل]

definition = کسی که سعی در تشویق یک اتفاق یا پیشرفت دارد/شخصی که رویدادهای ورزشی و موسیقی را سازماندهی و ترتیب می دهد/شخص یا شرکتی که یک رویداد ورزشی یا یک اجرا را سازماندهی یا تأمین مالی می کند/شخص ، سازمان یا دولتی که سعی در تشویق یک اتفاق یا توسعه دارد/
a promoter of peace/sexual equality = مروج صلح/برابری جنسی
example :
1 - The boxing promoter expects a full house when the World Champion defends his title.
هنگامی که قهرمان جهان از عنوان خود دفاع می کند ، بانی بوکس انتظار دارد سالن پر شود.
2 - The country is now a leading promoter of regional trade.
این کشور اکنون مروج پیشتاز تجارت منطقه ای است.
3 - He was a promoter of education and the arts.
او بنیان گذار آموزش و هنر بود.
4 - By licensing the tour to a professional promoter, the company would still have been guaranteed a profit.
با اعطای مجوز تور به یک بنیان گذار حرفه ای ، بازهم سود شرکت تضمین می شود.
5 - In this situation corporate sponsorship has helped promoters put on larger, more frequent tours, many of which would previously have been far too expensive.
در این شرایط حمایت مالی شرکتها به برگزارکنندگان کمک می کند تورهای بزرگتر و مکررتری داشته باشند که بسیاری از آنها قبلاً گران بوده اند.

موسس
سازمان دهنده
در سرطان : رشد دهنده تومور
( ژنتیک ) : پیش بر
پیشران
در بانکداری
فردی که خدمات الکترونیک بانک را برای مشتری ها انجام می دهد.
تثبیت کننده
بهبوددهنده
ارتقا دهنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس