provide for

پیشنهاد کاربران

He works long hours to provide for his family.
او برای تأمین خانواده اش ساعتها کار می کنه.
فراهم کردن برای کسی
[حقوق]
درنظر گرفتن، پیش بینی کردن
The definitions of agreement are provided for law
تعاریف قرارداد در قانون پیش بینی شده است
provide for :
ممکن ساختن، میسر کردن
= to make it possible for something to happen in the future
آمادگی کسب کردن
منظور کردن
در نظر گرفتن
لحاظ کردن
فراهم کردن برای
to earn enough money to support your family
تدارک دیدن
مهیا کردن
رفع کردن نیاز
مراقبت کردن، حمایت کردن، خرجی دادن
خرجی دادن ( به )
شامل شدن
ممکن ساختن
تامین کردن، خرجی دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس