punch in


1- (به ویژه کارخانه و کارگاه) ساعت شروع کار خود را ثبت کردن (با قرار دادن کارت در منگنه ی ساعتی) 2- (با فشردن دکمه هااطلاعات را به کامپیوتر) خوراندن، پانچ کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to record the time of beginning work, esp. by using a time clock.
مشابه: clock

جمله های نمونه

1. Did u punch in.
[ترجمه گوگل]مشت زدی
[ترجمه ترگمان]کارت عالی بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What time do you punch in this morning?
[ترجمه Hamed] امروز صبح چه ساعتی شروع به کار می کنی
|
[ترجمه گوگل]امروز صبح ساعت چند مشت میزنی؟
[ترجمه ترگمان]امروز صبح چه ساعتی مشت می زنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The punch in the stomach completely winded me.
[ترجمه گوگل]مشتی که به شکمم وارد شد کاملاً من را به باد داد
[ترجمه ترگمان]مشت تو شکمم به کلی از نفس افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Punch in the nails and then fill the holes flush with putty.
[ترجمه گوگل]ناخن ها را بکوبید و سپس سوراخ ها را با بتونه پر کنید
[ترجمه ترگمان]پانچ را در ناخن هایتان جمع می کنم و بعد سوراخ ها را با موم پر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He swung another punch in my direction.
[ترجمه گوگل]مشت دیگری به سمت من زد
[ترجمه ترگمان]یک مشت دیگر را به طرف من چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He floored his opponent with a fine punch in the first round.
[ترجمه گوگل]او در راند اول با یک مشت خوب حریف خود را به زمین زد
[ترجمه ترگمان]با مشت محکمی به حریف غلبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Possibly the most commonly used punch in karate is the reverse punch.
[ترجمه گوگل]احتمالاً متداول ترین پانچ مورد استفاده در کاراته پانچ معکوس است
[ترجمه ترگمان]احتمالا the مورد استفاده در کاراته punch معکوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Though it packed a stronger punch in the north-eastern states, it wreaked greater havoc in the south.
[ترجمه گوگل]اگرچه در ایالت های شمال شرقی ضربه قوی تری داشت، اما در جنوب ویرانی بیشتری به بار آورد
[ترجمه ترگمان]با وجود این که در ایالات شمالی - شرقی پانچ قوی تر بود، اما آسیب بیشتری به جنوب وارد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A punch in his stomach sent him reeling.
[ترجمه گوگل]ضربه ای به شکمش او را به لرزه درآورد
[ترجمه ترگمان]ضربه ای به شکمش خورد و او را گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The thug gave him a punch in the chest.
[ترجمه گوگل]اراذل مشتی به سینه او زد
[ترجمه ترگمان]قاتل یه مشت تو سینه اش خورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was not much punch in his remarks.
[ترجمه گوگل]در سخنان او ضربه زیادی دیده نمی شد
[ترجمه ترگمان]حرف های او زیاد جدی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. America lacks punch in the midfield.
[ترجمه گوگل]آمریکا در خط هافبک فاقد مشت است
[ترجمه ترگمان]آمریکا فاقد پانچ در میانه میانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What time do you punch in in the morning?
[ترجمه گوگل]صبح چه ساعتی مشت میزنید؟
[ترجمه ترگمان]صبح ها چه ساعتی مشت می زنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Punch in the ancient equivalent of 0 - 3 - 1 - 5 - 4 -
[ترجمه گوگل]مشت به معادل باستانی 0 - 3 - 1 - 5 - 4 -
[ترجمه ترگمان]پانچ در سری باستانی ۰ - ۳ - ۱ - ۵ - ۴
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

برای وارد کردن رمز عابربانک هم استفاده میشه
Punch in the one's face
مشت زدن به صورت کسی
با مشت به صورت کسی کوبیدن
کارت زدن و وارد شدن به محل کار

بپرس