punitive

/ˈpjuːnətɪv//ˈpjuːnɪtɪv/

معنی: تادیبی، مجازاتی، تنبیهی
معانی دیگر: وابسته به تنبیه و مجازات، جزایی، قصاصی، کیفری، پادافراهی (punitory هم می گویند)، شدید، ستمگرانه، توان فرسا، بازدار، جزائی، سیاست امیز، متضمن مجازات

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: punitively (adv.), punitiveness (n.)
• : تعریف: pertaining to, imposed as, or imposing punishment.

- a punitive attack
[ترجمه گوگل] یک حمله تنبیهی
[ترجمه ترگمان] حمله ای تنبیهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a punitive parent
[ترجمه گوگل] یک پدر و مادر تنبیهی
[ترجمه ترگمان] یک والد punitive
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. punitive laws
قوانین کیفری

2. punitive taxes
مالیات های غیر منصفانه

3. to take punitive measures
به اقدامات تنبیهی متوسل شدن

4. The UN has imposed punitive sanctions on the invading country.
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد تحریم های تنبیهی را علیه کشور مهاجم وضع کرده است
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل تحریم های تنبیهی علیه کشور مهاجم اعمال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In response, Charles VI sent a punitive expedition to Brittany, raping and killing the populace.
[ترجمه گوگل]در پاسخ، چارلز ششم یک اکسپدیشن تنبیهی به بریتانی فرستاد و مردم را تجاوز کرد و کشت
[ترجمه ترگمان]شارل ششم در پاسخ به حملات تنبیهی به برتانی فرستاد و به کشتار و کشتار مردم پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The agency sent a letter, but took no punitive action.
[ترجمه گوگل]آژانس نامه ای ارسال کرد، اما هیچ اقدام تنبیهی انجام نداد
[ترجمه ترگمان]این اداره یک نامه فرستاد اما اقدام تنبیهی نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The US could impose punitive tariffs on exports.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده می تواند تعرفه های تنبیهی بر صادرات اعمال کند
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده می تواند تعرفه های تنبیهی علیه صادرات اعمال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They took punitive measures against the whole gang.
[ترجمه گوگل]آنها اقدامات تنبیهی علیه کل باند انجام دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها اقدامات تنبیهی علیه کل گروه انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are calls for more punitive measures against people who drink and drive.
[ترجمه گوگل]درخواست هایی برای اقدامات تنبیهی بیشتر علیه افرادی که مشروبات الکلی و رانندگی می کنند وجود دارد
[ترجمه ترگمان]درخواست هایی برای اقدامات تنبیهی بیشتر علیه افرادی وجود دارد که می نوشند و می رانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He said companies should face punitive civil penalties running into millions of pounds.
[ترجمه گوگل]او گفت که شرکت ها باید با مجازات های مدنی تنبیهی مواجه شوند که به میلیون ها پوند می رسد
[ترجمه ترگمان]او گفت که شرکت ها باید با جرایم مدنی تنبیهی که به میلیون ها پوند می رسد مواجه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The US could impose punitive tariffs of up to 100 % on some countries'exports.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده می تواند تعرفه های تنبیهی تا 100 درصد بر صادرات برخی کشورها اعمال کند
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده می تواند تعرفه های تنبیهی تا ۱۰۰ درصد از صادرات برخی کشورها را تحمیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Other economists say any punitive measures against foreign companies would hurt US interests.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر از اقتصاددانان می گویند هرگونه اقدام تنبیهی علیه شرکت های خارجی به منافع ایالات متحده لطمه می زند
[ترجمه ترگمان]دیگر اقتصاددانان می گویند که هر گونه اقدامات تنبیهی علیه شرکت های خارجی به منافع آمریکا آسیب می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Punitive damages are designed to punish and deter misconduct.
[ترجمه گوگل]خسارات تنبیهی برای تنبیه و جلوگیری از سوء رفتار طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]خسارات تنبیهی برای مجازات و جلوگیری از سو رفتار طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As Baker repeatedly told jurors, the intent of punitive damages is to punish, not destroy.
[ترجمه گوگل]همانطور که بیکر مکرراً به هیئت منصفه گفته است، هدف از خسارت تنبیهی مجازات است، نه تخریب
[ترجمه ترگمان]همانطور که بیکر بارها به هیات منصفه گفت، هدف خسارات تنبیهی مجازات است نه نابود کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تادیبی (صفت)
disciplinary, punitive

مجازاتی (صفت)
penal, retributive, punitive

تنبیهی (صفت)
punitive

تخصصی

[حقوق] تنبیهی، کیفری، عبرت آموز

انگلیسی به انگلیسی

• serving as a punishment, serving as a penalty; inflicting punishment, penalizing
punitive actions are intended to punish people; a formal word.

پیشنهاد کاربران

تنبیه کننده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : punish
✅️ اسم ( noun ) : punishment
✅️ صفت ( adjective ) : punishable / punishing / punitive
✅️ قید ( adverb ) : punishingly / punitively
تنبیهی
verb:
( Punish ( v
agent noun:
[ ( Punisher [ ( a ) n
noun:
( Punishment ( n
adjective:
( Punitive ( adj
US chip ban most ⭐punitive move⭐ yet against China
. . .
...
[مشاهده متن کامل]

Biden decided to unequivocally sever China's access to high - end computer chips, also known as semiconductor
AsiaTimes. com@

سخت - سخت گیرانه
مجازاتگر مثلا والدین مجازاتگر
تلافی جویانه
بازدارندگی
سزاگرا، سزادهنده

بپرس