padded

/ˈpædəd//ˈpædɪd/

ذبی دار، پشتی دار، پر، باد کرده، درشک چه دار، انباشت ه

جمله های نمونه

1. a padded chair
صندلی با رویه نرم

2. he padded the expense account
او در صورت هزینه ها دست برد (و آنها را بیشتر جلوه داد).

3. his speech was padded out with irrelevant material
نطق او پر از مطالب نامربوط بود.

4. the sofa is padded with soft rubber and leather
کاناپه با لاستیک و چرم نرم لایه گذاری شده است.

5. the trunk was padded with velvet
صندوق با مخمل تودوزی شده بود.

6. to make his paper longer, he padded it
برای اینکه رساله ی خود را طولانی تر کند آن را لفت و لعاب داد.

7. The shoulders of his jacket were padded out to make them look square.
[ترجمه گوگل]شانه های ژاکتش را به شکلی بیرون آورده بود که مربع به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]شانه هایش گشاد شده بودند تا میدان را عوض کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The reviewer padded out his review with a lengthy biography of the author.
[ترجمه احمد دباغ زاده] منتقد انتقادات اش را با اشاره به زندگی نامه ی مفصل نویسنده ای طول و تفصیل داد.
|
[ترجمه گوگل]داور بررسی خود را با بیوگرافی طولانی نویسنده تکمیل کرد
[ترجمه ترگمان]ارزیاب بررسی خود را با یک زندگینامه طولانی از نویسنده انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's a frame rucksack with a belt and padded shoulder straps.
[ترجمه گوگل]این یک کوله پشتی فریم با کمربند و تسمه های شانه ای است
[ترجمه ترگمان]این یک کوله پشتی قاب است با یک کمربند و یک تسمه چرمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Padded shoulders are coming back, apparently.
[ترجمه گوگل]ظاهراً شانه‌های بالشتکی برمی‌گردند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که با درست کردن شانه ها، دوباره بر می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She padded barefoot down the stairs.
[ترجمه گوگل]او با پای برهنه از پله ها پایین آمد
[ترجمه ترگمان]با پای برهنه از پله ها پایین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I often bumped into him as he padded the corridors.
[ترجمه گوگل]من اغلب وقتی راهروها را بال می زد با او برخورد می کردم
[ترجمه ترگمان]همچنان که از راهروها بالا می رفت، اغلب به او برخورد می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We padded the seat of chair with mane to make It'softer.
[ترجمه گوگل]روی صندلی صندلی را با یال پوشاندیم تا نرم‌تر شود
[ترجمه ترگمان]ما با یال بر روی صندلی نشستیم تا آن را نرم تر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The shoes are padded to protect the foot.
[ترجمه گوگل]کفش ها برای محافظت از پا روکش دار هستند
[ترجمه ترگمان]کفش ها برای محافظت از پای پیاده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An old worker spread his padded coat on the floor and insisted that I lie down for a while.
[ترجمه گوگل]کارگر پیری کتش را روی زمین پهن کرد و اصرار کرد که کمی دراز بکشم
[ترجمه ترگمان]یک کارگر پیر کت padded را روی زمین پهن کرد و اصرار کرد تا مدتی دراز بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The dog padded along next to its owner.
[ترجمه گوگل]سگ در کنار صاحبش دست و پا زد
[ترجمه ترگمان]سگ کنار صاحبش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cushiony; cushioned, softened by the addition of cushions or padding
something that is padded has soft material on it or inside it which makes it less hard, protects it, or gives it a different shape.

پیشنهاد کاربران

لایه دوزی شده
بالشتکی
( پاکت پستی، ماسک، تشک، سوتین، ژاکت، پالتو، . . . ) قرار دادن قشری نرم و یا محافظ، در داخل یا روی چیزها، برای محافظت، راحتی یا بهداشت
چیزی که برای آن بالشتک یا تشکچه گذاشته شده، یا دورش پوشانده شده، یا لایی گذاری شده، و یا داخلش پر شده
...
[مشاهده متن کامل]

Padded envelope
پاکت پستی حبابدار
( مجازاً ) هر آنچه متظاهرانه و غیرصادقانه پوشش داده شده:
Adolf Loos ) : Padded brass bed )
تختخواب از جنس فلز برنج، که ساختار فلزی آن به طور کامل با تشکچه و بالشتک پوشانده شده

خالی ، ( فضای خالی )
مثال : Padded Inputs به معنی ورودی های خالی
Use the padding property to add space inside the text field. برای اضافه کردن فضا داخل قسمت متن ، از ویژگی Padding استفاده کنید

بپرس