page

/ˈpeɪdʒ//peɪdʒ/

معنی: غلام، پسر بچه، خانه شاگرد، پادو، برگ، صفحه، پیشخدمتی کردن، صفحات را نمره گذاری کردن
معانی دیگر: (کتاب و مجله و غیره) صفحه، ورق، (مجازی - معمولا جمع) فصل، رویدادها، حوادث، (صفحات را) ورق زدن، مطلب روی صفحه، متن صفحه، (کامپیوتر) واحد حافظه، یادچه، (صفحات را) شماره گذاری کردن، نمره گذاری کردن، (با: up) صفحه بندی کردن (در چاپخانه)، خانه شاگردی کردن، پادویی کردن، پیام رسانی کردن، (با فریاد زدن یا beeper یا بلندگو و غیره) فرا خواندن، صدا زدن، (در اصل) پسری که برای آموزش knighthood در کاخ یک knight پیشخدمتی و نوچه گری می کرد، (در خانه های اشرافی) خانه شاگرد، نوکر جوان، (در هتل یا پارلمان و غیره) پادو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one side of a sheet of printed or written paper.
مشابه: leaf, paper, place, recto, sheet, verso

(2) تعریف: the contents of such paper.
مشابه: portion, section, text

(3) تعریف: an element of or instance from the past.
مشابه: chapter, episode, era, event, incident, period

- the pages of history
[ترجمه گوگل] صفحات تاریخ
[ترجمه ترگمان] صفحات تاریخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He copied a page from my life.
[ترجمه گوگل] او یک صفحه از زندگی من را کپی کرد
[ترجمه ترگمان] اون یه صفحه رو از زندگی من کپی کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a web page.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pages, paging, paged
• : تعریف: to number (pages); paginate.
مترادف: paginate
مشابه: number
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to turn pages (often fol. by through).
مشابه: browse, leaf, riffle, thumb

- I paged through the book.
[ترجمه گوگل] کتاب را ورق زدم
[ترجمه ترگمان] کتاب را ورق زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: esp. formerly, a young person who attends someone of authority such as a king.

(2) تعریف: a young person employed to deliver messages and do other errands.

- Working as a page in the Senate was a valuable experience for her.
[ترجمه گوگل] کار به عنوان یک صفحه در سنا برای او تجربه ارزشمندی بود
[ترجمه ترگمان] کار کردن به عنوان یک صفحه در سنا تجربه ارزشمندی برای او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pages, paging, paged
• : تعریف: to summon or call (someone), usu. in a public place, by announcing the person's name or making contact electronically.

- He's not in his office at the moment, but I could have him paged.
[ترجمه گوگل] او در حال حاضر در دفترش نیست، اما می‌توانم از او بخواهم صفحه‌اش را بنویسد
[ترجمه ترگمان] او در حال حاضر در دفتر کارش نیست، اما من می توانستم او را پیج کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. each page is headed by the writer's name and the page number
در بالای هر صفحه نام نویسنده و شماره ی صفحه قرار دارد.

2. one page finished, three to go
یک صفحه تمام شد،سه صفحه ی دیگر ماند.

3. this page contains many deletions
این صفحه خیلی قلم خوردگی دارد.

4. this page is foxed on the corners
گوشه های این صفحه زرد شده است.

5. another glorious page in his life
فصل افتخار آمیز دیگری در زندگی او

6. bottom of page forty
پایین صفحه ی چهل

7. the editorial page
صفحه ی سر مقاله ها (ی روزنامه)

8. the front page of the newspaper
صفحه ی اول روزنامه

9. the sixth page
صفحه ی ششم

10. the society page of a newspaper
صفحه ی امور اجتماعی روزنامه

11. turn the page over
صفحه را برگرداندن (ورق زدن)

12. i tore a page from the notebook
یک ورق از کتابچه کندم.

13. top of the page
بالای صفحه

14. turn to the page with a picture
صفحه ای را باز کنید که عکس دارد.

15. the foot of a page
ته صفحه،پایین صفحه (ی کتاب و غیره)

16. you must number every page
بایستی همه صفحات را شماره گذاری کنی !

17. his eyes ran over the page
به سرعت صفحه را از مد نظر گذراند.

18. i have lost the first page of the letter
ورق اول نامه را گم کرده ام.

19. the inscription on the first page of the book was brief and beautiful
سپاس نامه ی صفحه ی اول کتاب کوتاه و زیبا بود.

20. the last line of the page
آخرین سطر صفحه

21. this book is missing a page
این کتاب یک صفحه کم دارد.

22. he fixated a word on that page
او به واژه ای در آن صفحه خیره شد.

23. he focused his eyes on the page
او چشمان خود را بر صفحه دوخت.

24. the child scribbled all over the page
کودک تمام صفحه را خط خطی کرد.

25. the lord chose another boy to page him
لرد یک پسر دیگر را به نوکری برگزید.

26. the paper splashed the story on page one
روزنامه آن ماجرا را در صفحه ی اول با حروف بزرگ چاپ کرد.

27. the teacher referred the students to page 240
معلم شاگردان را به صفحه ی 240 بازگشت داد.

28. eliminate all the superfluous words in this page
همه ی واژه ی های زائد این صفحه را حذف کنید.

29. he was hacked to write the children's page
او اجیر شده بود که صفحه ی کودکان را بنویسد.

30. his house is pictured in the next page
خانه ی او در صفحه ی بعد تصویر شده است (نشان داده می شود).

31. i nipped off the corner of the page with scissors
گوشه ی صفحه را با قیچی بریدم.

32. newspapers carried his picture on the front page
روزنامه ها عکس او را در صفحه ی اول چاپ کرده بودند.

33. newspapers displayed the news on the front page
روزنامه ها خبر را در صفحه ی اول چاپ کردند.

34. the title at the head of the page
عنوان بالای صفحه

35. . . . shown in the chart on the last page hereof
. . . که در جدول صفحه ی آخر این سند نشان داده شده است.

36. a line parallel to the edge of this page
خطی به موازات لبه ی این صفحه

37. space out the lines so that the whole page is filled
فاصله ی سطور را بیشتر کن تا همه ی صفحه پر شود.

38. we counted the number of omissions in each page
ما تعداد حذفیات هر صفحه را شمردیم.

39. he wrote his name on the corner of the page
او نام خود را در گوشه ی صفحه نوشت.

40. he leafed through the book until he found the desired page
او کتاب را ورق زد تا صفحه ی دلخواه را پیدا کرد.

41. two more hours and i will be done with this page
تا دو ساعت دیگر این صفحه را تمام خواهم کرد.

42. the old man scribbled his signature on the bottom of the page with a shaky hand
پیرمرد با دستان لرزان پای ورقه را به طور ناخوانا امضا کرد.

43. we can print the picture in the white space on top of the page
می توانیم آن عکس را در فضای خالی در بالای صفحه چاپ کنیم.

44. the animals are drawn with such verve that they seem to jump out of the page
حیوانات را آنقدر زنده نقاشی کرده اند که گویی از صفحه بیرون می پرند.

مترادف ها

غلام (اسم)
bondsman, peon, bondman, slave, bondservant, lad, serf, vassal, thrall, page, galley slave

پسر بچه (اسم)
youngster, lad, boy, loon, laddie, callant, page

خانه شاگرد (اسم)
boy, page

پادو (اسم)
peon, footman, lackey, page, busboy, scullion, errand boy, flunkey, flunky, footboy, lacquey, legman

برگ (اسم)
tab, tool, folium, leaf, page, card, folio, lamella

صفحه (اسم)
plane, sheet, leaf, plate, tablet, page, disk, disc, folio, lamella

پیشخدمتی کردن (فعل)
wait, serve, valet, page, wait on, wait upon

صفحات را نمره گذاری کردن (فعل)
page

تخصصی

[کامپیوتر] صفحه - صفحه - قسمتی از حافظه که در یک زمان قابل دسترس است . نگاه کنید به virtual storage .
[برق و الکترونیک] صفحه ئمحتویات بخشی از حافظه کامپیوتر، به طور معمول زیر تقسیمی از یک برنامه که به صورت یک بلوک به حافظه اصلی کامپیوتر منتقل می شود . - صفحه، احضار
[ریاضیات] صفحه

انگلیسی به انگلیسی

• one of many leaves in collection of papers (e.g. page of a book); piece of paper; attendant, servant; large portion of memory permanently set aside for random access (computers)
call, summon (e.g. to the telephone); number pages, number sheets of paper in a collection; look through the pages of something
a page is a side of one of the pieces of paper in a book, magazine, or newspaper.
the pages of a book, magazine, or newspaper are the pieces of paper it consists of.
to page someone in an airport, hotel, or large shop means to ask them over a loudspeaker to come and receive a message or help someone.

پیشنهاد کاربران

صفحه، برگه
مثال: Turn to page 10 of your textbook.
به صفحه ۱۰ کتاب درسی خود بروید.
صفحه=page
صفحه زوج=even page
صفحه فرد=add page
Add=فرد
Even=زوج
page: صفحه
معنی های دیگه که نگفتید رو میگم
پیج کردن.
Page the doctor immediately
فورا دوکتر رو پبج کن. تو بیماریتان دیدین حتما
شماره گزاری
page ( عمومی )
واژه مصوب: پی‏جویی کردن
تعریف: عمل فراخواندن کسی، معمولاً به طور مکرر، برای مراجعۀ فوری|||متـ . پی‏جویی
To page = to summon
پِیجوییدن = فراخواندن
Pager = پیجو/پیجوگر
توضیحاتی در رابطه با اسم page
معادل فارسی اسم page صفحه است. به یک طرف یا دو طرف یک ورقه از کتابی را page یا صفحه می گویند. مثال:
. now turn to page 17 in your course book ( حالا به صفحه 17 کتاب درسی خود بروید. )
...
[مشاهده متن کامل]

. for details on how to enter the competition, see page 134 ( برای جزئیات درباره اینکه چگونه وارد رقابت شوید، صفحه 134 را ببینید. )
توضیحاتی در رابطه با اسم page به معنای صفحه ( اینترنتی )
اسم page در مفهوم صفحه ( اینترنتی ) اشاره دارد به اطلاعاتی که بر روی یک کامپیوتر ذخیره شده و بصورت یک صفحه برای مخاطبین، بر روی سایت بخصوصی در اینترنت منتشر می شود. مثال:
. i printed out a web page about leg exercises ( من یک صفحه اینترنتی درباره تمرین های پا پرینت کردم. )
منبع: سایت بیاموز

Pg - مخفف کلمه ی پیج - page - به معنای صفحه
توضیحات بیشتر درباره مخفف ها در صفحه کلید:
در صفحه کلید کامپیوتر ، بعضی از کلید ها دارای اسم کوچک شده است مانند - Del - مخفف کلمه ی دلیت - Delete - به معنای حذف یا - ins - مخفف کلمه ی اینسرت - insert - به معنای قرار دادن یا - PrtSc - مخفف کلمه ی پرینت اسکرین - print screen به معنای عکس از صفحه ( ی نمایش ) یا - num lock - مخفف کلمه ی نامبر لاک - number lock - به معنای قفل شماره ( یا همان قفل صفحه ی عددی ) یا - Ctrl - مخفف کلمه ی کنترل - Control یا - Esc - مخفف کلمه ی اِسکِیپ - escape - به معنای خروج ( در اصل به معنای در رفتن ) یا - Pg Up - مخفف کلمه ی پیج آپ - page up - به معنای صفحه ی بالا یا - Pg Dn - مخفف کلمه ی پیج دوون - pagedown - به معنای صفحه ی پایین یا - Caps lock - کپس لاک - یحتمل مخفف capital letters lock - به معنای قفل حروف بزرگ یا - ScLk ، ScrLk یا Slk - مخفف کلمه ی اسکرول لاک - Scroll Lock
...
[مشاهده متن کامل]

پیج کردن
احضار کردن
رویه، روند، مشی
مقاله
صفحه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس