paired


معنی: جفتی، برابر

جمله های نمونه

1. he paired off our wrestler with the champion of the world
کشتی گیر ما را با قهرمان جهان روبرو کردند.

2. she paired off her guests according to age
او مهمانان خود را بر حسب سن به گروه های دو نفری تقسیم کرد.

3. they paired a couple of cards
او دو ورق (بازی) را با هم جور کرد.

4. The students paired off to practise their conversational skills.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان برای تمرین مهارت‌های مکالمه‌ای خود با یکدیگر به رقابت پرداختند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان با هم جفت شدند تا مهارت های محاوره ای خود را تمرین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The teacher paired off his students by age and height.
[ترجمه کفشدوزک] معلم شاگردانش را بر اساس سن و قد با یکدیگر هم گروه کرد
|
[ترجمه گوگل]معلم دانش آموزان خود را بر اساس سن و قد جفت کرد
[ترجمه ترگمان]معلم شاگردان خود را با سن و ارتفاع جفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The scouts paired off and began to patrol the area.
[ترجمه گوگل]پیشاهنگان جفت شدند و شروع به گشت زنی در منطقه کردند
[ترجمه ترگمان]The جفت شدند و شروع به گشت زدن به منطقه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jane paired off with Alice in a table tennis doubles match.
[ترجمه گوگل]جین در یک مسابقه دو نفره تنیس روی میز با آلیس جفت شد
[ترجمه ترگمان]جین با آلیس در بازی تنیس بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We each paired up with our same number from the other school to exchange ideas.
[ترجمه گوگل]ما هر کدام با همان شماره خود از مدرسه دیگر جفت شدیم تا به تبادل نظر بپردازیم
[ترجمه ترگمان]ما هر یک با همان تعداد از مدارس دیگر برای تبادل ایده ها با هم جفت شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They first paired up in the screen adaptation of 'Grease'.
[ترجمه گوگل]آنها برای اولین بار در اقتباس صفحه نمایش "گریس" جفت شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها ابتدا با سازگاری با گریس جفت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They have paired up writers and artists, and commissioned linked works.
[ترجمه گوگل]آنها نویسندگان و هنرمندان را جفت کرده اند و کارهای مرتبط را سفارش داده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها نویسندگان و هنرمندان را جفت کرده و کاره ای مرتبط با آن ها را انجام داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The two people eventually paired off last year.
[ترجمه گوگل]این دو نفر در نهایت سال گذشته جفت شدند
[ترجمه ترگمان]این دو نفر در نهایت سال گذشته جفت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When she finished the mending, she paired up the socks.
[ترجمه گوگل]وقتی کار تعمیر را تمام کرد، جوراب ها را جفت کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی she را تمام کرد جوراب را جفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Each blind student was paired with a sighted student.
[ترجمه گوگل]هر دانش آموز نابینا با یک دانش آموز بینا جفت شد
[ترجمه ترگمان]هر دانش آموز نابینا با یک دانش آموز sighted جفت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The young people paired off to disappear in the bushes.
[ترجمه گوگل]جوانان جفت شدند تا در بوته ها ناپدید شوند
[ترجمه ترگمان]جوان ها دور هم جمع می شدند تا در بوته ها ناپدید شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جفتی (صفت)
binary, paired, correlative

برابر (صفت)
plain, symmetric, symmetrical, equal, equivalent, homological, square, parallel, double, paired, tantamount, equipollent

تخصصی

[ریاضیات] زوج شده، جفت شده

انگلیسی به انگلیسی

• coupled; matched; mated

پیشنهاد کاربران

بپرس