palanquin

/ˌpælənˈkiːn//ˌpælənˈkiːn/

معنی: تخت روان، کجاوه، پالکی
معانی دیگر: palankeen کجاوه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in East Asian countries, a boxlike passenger carriage transported by means of poles on the shoulders of several men.
مشابه: litter

جمله های نمونه

1. It is a one - horse palanquin, said the old gentleman, who was a wag in his way.
[ترجمه گوگل]پیرمردی که در راهش رگبار بود گفت: این یک پالانک ​​یک اسب است
[ترجمه ترگمان]پیرمرد که سرش را تکان می داد گفت: این یک تخت روان یک نفره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Four attendants bore the queen's palanquin.
[ترجمه گوگل]چهار خدمتکار تخت ملکه را بر سر داشتند
[ترجمه ترگمان]چهار نفر از ملازمان تخت روان ملکه را حمل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. King Solomon made himself a palanquin Of the wood of Lebanon.
[ترجمه گوگل]سلیمان پادشاه خود را از چوب های لبنان به عنوان جلگه ای ساخت
[ترجمه ترگمان]پادشاه سلیمان خود را به عنوان تخت روان از چوب لبنان درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On landing, he conducted her to a palanquin, in which they repaired to the Club Hotel.
[ترجمه گوگل]در هنگام فرود، او را به خانه ای برد که در آن به هتل کلاب تعمیر کردند
[ترجمه ترگمان]در پاگرد، او را به یک تخت روان هدایت کرد که در آن به هتل باشگاه رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You are riding in a palanquin and I am trotting by you on a red horse.
[ترجمه گوگل]تو سوار بر پالانکی هستی و من سوار بر اسب قرمز کنارت می روم
[ترجمه ترگمان]تو سوار یک تخت روان شدی و من با اسب سرخ یورتمه می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخت روان (اسم)
litter, bier, stretcher, palanquin, palankeen, ski lift

کجاوه (اسم)
litter, palanquin, palankeen, howdah

پالکی (اسم)
palanquin, palankeen

انگلیسی به انگلیسی

• type of carriage made of an enclosed seat carried on poles (used formerly in india and other eastern countries to carry important people), litter

پیشنهاد کاربران

بپرس