palaver

/pəˈlɑːvər//pəˈlɑːvə/

معنی: هرزه درایی، وراجی، مکالمه، گفتگوی مفصل، پر حرفی کردن، چاخان کردن، از راه بدر بردن
معانی دیگر: (در اصل) مشاوره یا بحث میان بومیان افریقا و سوداگران اروپایی، حرف بیهوده، یاوه گویی، الم شنگه، داد و قال، چاپلوسی، سخنان فریبنده، یاوه گویی کردن، وراجی کردن، کنکاش کردن، مشاوره کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: idle conversation or discussion, esp. at length.
مشابه: gab

(2) تعریف: formerly, discussion or negotiation, as between explorers and natives.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: palavers, palavering, palavered
(1) تعریف: to talk idly and at length.
مشابه: gab, talk

(2) تعریف: to discuss or negotiate over some issue.

جمله های نمونه

1. We could have done without all this palaver.
[ترجمه گوگل]ما می‌توانستیم بدون این همه پالور کار کنیم
[ترجمه ترگمان]بدون این جر و بحث می تونستیم این کار رو بکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We don't want all that palaver, do we?
[ترجمه گوگل]ما آن همه پالاور را نمی خواهیم، ​​نه؟
[ترجمه ترگمان]ما همه اون جر و بحث رو نمی خوایم، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What a palaver there was about paying the bill !
[ترجمه گوگل]پرداخت قبض چه قدر بود!
[ترجمه ترگمان]عجب روزی بود که صورت حساب را پرداخت می کردند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Organizing the annual office lunch was such a palaver, I swore I'd never do it again.
[ترجمه گوگل]سازماندهی ناهار سالانه اداری آنقدر سخت بود که قسم خوردم دیگر هرگز آن را انجام نخواهم داد
[ترجمه ترگمان]من قسم می خوردم که هرگز دوباره این کار را انجام نخواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What a palaver it is, trying to get a new visa!
[ترجمه گوگل]چقدر تلاش برای گرفتن ویزای جدید!
[ترجمه ترگمان]عجب دعوایی هس که می خواد یه ویزا نو گیر بیاره!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's been a lot of palaver about feminist oversensitivity to language.
[ترجمه گوگل]در مورد حساسیت بیش از حد فمینیستی به زبان بحث های زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بحث های زیادی درباره oversensitivity فمینیستی به زبان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No more fuss or palaver; no more mush or blarney.
[ترجمه گوگل]دیگر خبری از هیاهو یا پالاور نیست دیگر نه خمیری و نه تلخ
[ترجمه ترگمان]بیش از این سرو صدا و حرف زدن در کار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Budget palaver and acute short-termism seem to go hand in hand.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کاهش بودجه و کوتاه مدت حاد دست به دست هم می دهند
[ترجمه ترگمان](Budget)و short شدید (termism)به نظر می رسد که دست در دست هم دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For all the palaver about men playing full parenting roles, fathers desire, seek, contrive and protect their anonymity.
[ترجمه گوگل]با وجود همه چیزهایی که در مورد مردانی که نقش‌های کامل والدین را بازی می‌کنند، پدران تمایل دارند، به دنبال آن هستند، تدبیر می‌کنند و از ناشناس بودن آنها محافظت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]برای همه کسانی که در مورد مردانی بازی می کنند که نقش پدر و مادر خود را ایفا می کنند، پدران می خواهند، به جستجو بپردازند و از آن ها محافظت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What a palaver over nothing!
[ترجمه گوگل]چه غمگینی بر هیچ!
[ترجمه ترگمان]عجب دعوای حسابی ای!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What's all the palaver about?
[ترجمه گوگل]این همه palaver در مورد چیست؟
[ترجمه ترگمان]راجع به چه جر و بحث و بحث و بحث چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can't have this sort of palaver going on, not here.
[ترجمه گوگل]نمی توان این نوع پالاور را انجام داد، نه اینجا
[ترجمه ترگمان]اینجا چه خبره، اینجا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The boy tried to palaver his mother into letting him stay up later.
[ترجمه گوگل]پسر سعی کرد مادرش را دلپذیر کند تا اجازه دهد تا دیرتر بیدار بماند
[ترجمه ترگمان]پسر سعی کرد با مادرش حرف بزند و اجازه بدهد که او بعدا در خانه بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Between them all, they managed to get Liam to the house, the twins being much amused by all the palaver.
[ترجمه گوگل]بین همه آنها، آنها موفق شدند لیام را به خانه برسانند، دوقلوها بسیار مورد سرگرمی همه پالاور قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]در میان همه آن ها، آن ها موفق شدند که لیام را به خانه ببرند، دوقلوها از همه گپ و گو سرگرم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هرزه درایی (اسم)
frivolity, palaver, cackle, footle

وراجی (اسم)
palaver, chattiness, claver, gabble, prate, cackle, jaw

مکالمه (اسم)
talking, talk, palaver, conversation, colloquium

گفتگوی مفصل (اسم)
palaver

پر حرفی کردن (فعل)
babble, chat, palaver

چاخان کردن (فعل)
palaver, backslap, vapor, vapour

از راه بدر بردن (فعل)
inveigle, palaver

انگلیسی به انگلیسی

• idle or foolish chatter; flattery; conference between two parties (especially meetings between explorers and native officials)
chatter idly; flatter; confer, negotiate
palaver is unnecessary fuss and bother about the way something is done; an informal word.

پیشنهاد کاربران

وراجی. پرحرفی بیهوده
an hour of aimless palaver
خالی بند ، لاف زن

بپرس